🌹 خاکریز خاطرات
(پارهکردن آخرین بند شهوت!)
📖 به نقل از: کتاب "کوچه نقاشها" (خاطرات سیدابوالفضل کاظمی، انتشارات سوره مهر، ص۴۶۲)
✍️ داشتم آسمان را نگاه میکردم
که اصغر یکدفعه دستبرد توی یقهاش،
پلاکش را کند
و در دستش گرفت.
تعجب کردم.
گفتم:
«اِ.. چی کار میکنی اصغر؟»
با حالت عجیبی که هرگز تا آنموقع ندیده بودم،
گفت:
«شهادت هم یهجور شهوته.
میخوام گمنام بمیرم
تا اسیر این شهوات نباشم.»
اول فکر کردم جدی نمیگوید.
همینطور که نگاهش میکردم،
پلاکش را انداخت توی کانال ماهی.
با ناراحتی گفتم:
«بابا! اصغر! چی کار کردی؟
اگه طوریت بشه،
با همین پلاک پیدات میکنن.
چرا انداختیش؟»
گفت:
«حتی به اون هم نمیخوام وابسته بشم.»
ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
🌹سردار شهید علی اصغر ارسنجانی
فرمانده گردان میثم - لشگر ۲۷
🌴 دوران
#دفاع_مقدس
ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
روبیکا
https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"