‍ ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺؛ 🍃🍂🌺🍃🍂🌺؛ 🍂🌺🍂؛ 🌺؛ 🍂 ‍ «خرمشهر پایتخت جنگ» روزنوشت های شهید بهروز مرادی به کوشش: قاسم یاحسینی ⊰•┈┈📚┈┈⊰• ۲۴ فروردین ۱۳۶۱: دیروزکه از راه اهواز به آبادان می آمدیم، تعدادی تانک و خدمه های آنها در حال حرکت به طرف آبادان بودند. نیروهای جدیدی هم از دارخوین در بیابان ها پیاده شده بودند. در ایستگاه ۱۲ هم چند واحد ارتش دیده می شد که به تازگی به منطقه آمده بودند. همه چیز گواهی بر یک حمله می دهد. بیشترین صحبت بچه ها در مورد حمله خرمشهر است. عبدالله ورانی چند تابلو برای خرمشهر خواست. بالاخره بعد از یک سال و هفت ماه کم کم داریم به روز موعود نزدیک می شویم؛ شاید عده ای از این بچه ها آخرین روزهای عمرشان باشد. کسی چه می داند؟ اما خوش به حال کسی که خرمشهر را زیارت می کند و بعد شهید می شود. [...] ۲۶ فروردین ۱۳۶۱: صبح، مشغول تهیه تابلوهای خرمشهر بودیم؛ بعدازظهر، به تمرین تیراندازی هجومی گذشت. [...] ۳۰ فروردین ۱۳۶۱: دیشب در جاده اهواز – شادگان، نیروهایی را دیدم که برای فتح خرمشهر آمده بودند. مثل اینکه به یاری خدا، حمله نزدیک است. داشتم تابلوهای فتح خرمشهر را می نوشتم که بچه های صدا و سیمای رشت در مورد اینکه چرا نوشته ای جمعیت: 36 میلیون نفر، با من صحبت کردند. بعد هم چند عکس در زیر تابلوها با هم گرفتیم. ⊰•┈┈📚┈┈⊰• ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄