#بسم_الله
#یک_حبه_نور
⚡️مسافر
♨️بیقراری میکرد. مسافری داشت که منتظر آمدنش بود. دیگران او را درک نمیکردند. تعجب میکردند در نبود فرزندش چرا اینگونه بیتاب است. روز به روز لاغرتر میشد. رنگپریده و ناتوان میشد.انگار بیماری فراق به سراغش آمده است. گویی فرزندش، یوسفش فرسنگها از او دور است و او یعقوبوار چشم به راه انتظار میکشد.
🔺الان به این درک رسیده بود که انتظار به چه معناست. فراق کُشنده است.
تازگیها در خلوت خود با خدا اشک شرمندگی میریخت. چرا بیقرار یوسف فاطمه نیست؟
با خود میگفت: «آن كه يوسف را مى شناسد، سوزى دارد كه افراد عادّى آن را درك نمىكنند. »
✨قالُواْ تَالله تَفْتَأُ تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّي تَكُونَ حَرَضاً أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ؛ (فرزندان يعقوب به پدرشان) گفتند: به خدا سوگند تو پيوسته يوسف را ياد مى كنى تا آنكه بيمار و لاغر شوى و (يا مشرف به مرگ و) از بين بروى.
📖سورهیوسف، آیه ٨۵.
📣کانال
#گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
@Mahdiyar114
#تلنگر
#از_قرآن_بیاموزیم
#تولیدی
#ماهی_قرمز
#عکسنوشته_حسنا