✍ استوار چون کوه🏔 🍀هرگز نگذاشته بود هیچکس از اعضای خانواده اش به راز زندگیش پی ببرند. هر وقت از اوضاع و احوال زندگیش از او سؤال می کردند می گفت: خدا را شکر زندگی خوبی دارد و خدا هوایش را دارد. - همانطور که به دور دست ها و قله کوه پرصلابتِ روبرویش نگاه می کرد، احساس کرد کسی به او نزدیک می شود. سر خود را که برگرداند همسرش را دید که سرافکنده به سویش می آمد. 🌺همسرش اخلاق بدی داشت. با کوچکترین بهانه او را کتک می زد و جنگ و دعوا به راه می انداخت؛ ولی او برای خدا و آرامش فرزندانش صبر و گذشت می کرد. فرزندانش را هم طوری تربیت کرده بود که احترام پدر را نگه دارند و از اسرار زندگی خود به دیگران چیزی نگویند. - فهمیده بود باید در تمامی کارها صبر پیشه کند. هر زمان و هر کجا هم صبرش لبریز می شد، به امامزاده برحق کنار خانه شان پناهنده می شد و گره کور زندگی اش را به ضریح نورانیش، دخیل می بست. 🌸امروز هم از همان روزها بود که شانه های نحیفش تحمل آن بار سنگین را نداشت. بعد از گذشت 10 سال از زندگی هنوز هم رفتار همسرش همانند سابق بود. 🏔از پنجره به کوه های سر به فلک کشیده نگاهی انداخت. آهی سوزناک از اعماق وجودش بلند شد. همسرش گفت: لیلا جان من را ببخش خیلی به تو و بچه ها بدی کرده ام، در حالیکه تو بهترین ها برایم بودی. - تعجب کرد. چنین حالتی را تا کنون در مورد همسرش ندیده بود. دلش پر کشید به امامزاده و تشکر کرد. نذرهایش ادا شده بود. 🌸🌸🍀🍀🌸🌸 امام على عليه السلام: صَدرُ العاقِلِ صُندوقُ سِرِّهِ: سينه خردمند ، صندوق راز اوست. (نهج البلاغه: حکمت6 ) ______________ @Dehkade_mosbat