𝑻𝒂𝒃𝒂𝒕𝒕𝒂𝒍 |تبتـل
_
و نگاه حسین که گاهی به لب های ترک خورده‌ی علی اصغر گره می‌خورد و گاهی به چشمان لرزان و بی تابِ رباب دوخته می‌شود! شاید حسین'؏زمزمه می‌کرد: «کدام را آرام کنم؛ مادر را یا شیرخواره را؟» که ناگاه از آن طرف میدان صدایی شوم به گوشَت می‌رسد: «کدام را نشانه بگیرم، پدر را یا پسر را؟» و تو می مانی و ناگاه لاله ای پرپر شده در میان آغوش پدر و نگاه مادر که آرام شده، آرام و مبهوت! و حسینی که خون گلوی شیر خواره را، یا بهتر بگویم خون دلش را رهسپار آسمان می‌کند تا بماند به یادگار تا روز ِ ظهور!