🕋✨لبیک یا داعی الله 💎✨أَنَّ رَجُلًا بِلَا أَیْدٍ وَ لَا أَرْجُلٍ وَ هُوَ أَعْمَی یَقُولُ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ النَّارِ فَقِیلَ لَهُ لَمْ تَبْقَ لَکَ عُقُوبَةٌ وَ مَعَ ذَلِکَ تَسْأَلُ النَّجَاةَ مِنَ النَّارِ قَالَ کُنْتُ فِیمَنْ قَتَلَ الْحُسَیْنَ علیه السلام بِکَرْبَلَاءَ فَلَمَّا قُتِلَ رَأَیْتُ عَلَیْهِ سَرَاوِیلًا وَ تِکَّةً حَسَنَةً بَعْدَ مَا سَلَبَهُ النَّاسُ فَأَرَدْتُ أَنْ أَنْزِعَ مِنْهُ التِّکَّةَ فَرَفَعَ یَدَهُ الْیُمْنَی وَ وَضَعَهَا عَلَی التِّکَّةِ فَلَمْ أَقْدِرْ عَلَی دَفْعِهَا فَقَطَعْتُ یَمِینَهُ ثُمَّ هَمَمْتُ أَنْ آخُذَ التِّکَّةَ فَرَفَعَ شِمَالَهُ فَوَضَعَهَا عَلَی تِکَّتِهِ فَقَطَعْتُ یَسَارَهُ ثُمَّ هَمَمْتُ بِنَزْعِ التِّکَّةِ مِنَ السَّرَاوِیلِ فَسَمِعْتُ زَلْزَلَةً فَخِفْتُ وَ تَرَکْتُهُ فَأَلْقَی اللَّهُ عَلَیَّ النَّوْمَ فَنِمْتُ بَیْنَ الْقَتْلَی فَرَأَیْتُ کَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه وآله أَقْبَلَ وَ مَعَهُ عَلِیٌ وَ فَاطِمَةُ فَأَخَذُوا رَأْسَ الْحُسَیْنِ فَقَبَّلَتْهُ فَاطِمَةُ ثُمَّ قَالَتْ یَا وَلَدِی قَتَلُوکَ قَتَلَهُمُ اللَّهُ مَنْ فَعَلَ هَذَا بِکَ فَکَانَ یَقُولُ قَتَلَنِی شِمْرٌ وَ قَطَعَ یَدَایَ هَذَا النَّائِمُ وَ أَشَارَ إِلَیَّ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ لِی قَطَعَ اللَّهُ یَدَیْکَ وَ رِجْلَیْکَ وَ أَعْمَی بَصَرَکَ وَ أَدْخَلَکَ النَّارَ فَانْتَبَهْتُ وَ أَنَا لَا أُبْصِرُ شَیْئاً وَ سَقَطَتْ مِنِّی یَدَایَ وَ رِجْلَایَ وَ لَمْ یَبْقَ مِنْ دُعَائِهَا إِلَّا النَّارُ. 🥀🥀روایت شده مردی که دست و پا نداشت و کور بود می‌گفت: پروردگارا! مرا از آتش نجات بده! به وی گفته شد: تو (به علت این که دست و پا نداری) عقوبتی نخواهی داشت. با این حال باز هم دعا می‌کنی از آتش نجات پیدا کنی؟ او گفت: من در کربلا با آن افرادی بودم که امام حسین علیه السّلام را کشتند. موقعی که امام حسین علیه السّلام شهید شد و مردم لباس‌های او را به تاراج بردند، من یک شلوار و بند شلوار نیکویی به پای آن حضرت دیدم. تصمیم گرفتم: بند شلوار آن بزرگوار را غارت کنم. ناگاه دیدم آن حضرت دست راست خود را بلند کرد و روی آن بند شلوار نهاد، چون من نتوانستم دست آن مظلوم را رد کنم لذا آن را قطع کردم و در نظر گرفتم آن بند شلوار را باز کنم. ناگاه دیدم دست چپ خود را روی آن نهاد. من دست چپ وی را نیز قطع نمودم. سپس تصمیم گرفتم آن بند شلوار را از شلوار سرقت کنم، ناگاه صدای زلزله ای شنیدم و خائف شدم و آن را واگذار کردم. خدا خواب را بر من مسلط نمود و در میان گشتگان خوابیدم. در عالم خواب دیدم که گویا حضرت محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم در حالی آمد که حضرت علی و فاطمه علیهما السّلام با آن بزرگوار بودند. آنان سر مقدس امام حسین علیه السّلام را برداشتند و فاطمه اطهر سلام الله علیها آن را بوسید و فرمود: ای پسر عزیزم! تو را کشتند، خدا آنان را بکشد! چه کسی این عمل را با تو انجام داده است؟ امام حسین علیه السّلام می‌فرمود: شمر مرا شهید نموده است. و این شخصی که خواب است دست‌های مرا قطع کرده است. و به من اشاره کرد. زهرا سلام الله علیها به من فرمود: خدا دست‌های تو را قطع کند و چشم تو را کور نماید و تو را داخل جهنم کند! من پس از آنکه بیدار شدم، دیگر چیزی را نمی بینم و دست و پاهای من سقوط کرده اند. تنها نفرینی که از حضرت زهرا علیها السّلام باقی مانده، این است که داخل جهنم گردم. 📚مناقب ابن شهر آشوب ۴: ۵۷ 💞🤲اللهم عجل لولیک الفرج ▂▃▅▇█▓▒░    💫♥️کانال شیعـہ اهل بیت @DinAssLamm 〽️☘