روکردسمت‌مولاعلی میخواستم‌یه‌چیزی‌بهت‌بگم میگفت‌ی‌جایی‌رسید دیدمولا‌دستاشو‌مشت‌کرده رگای‌گردنش‌بادکرده...بی‌قرارشده