بنایی پشت بام خانه ی ملا را کاه گل می کرد.
چون کارش تمام شد ، خواست پایین بیاید ،
راه نبود ، گفت :
” چه کنم تا راحت پایین بیایم؟”
ملا گفت :
” طناب بالا می اندازم .
دور کمرت ببند تا تو را پایین بکشیم.”
چون طناب به دور کمر بنا محکم شد ،
ملا و چند نفر از دوستانش او را کشیدند
و بنای نگون بخت از بام پرت شد و
در دم جان سپرد.
مدم ملا را سرزنش کردند که
این چه نوع پایین آوردن بود؟!
گفت:” پدرم همیشه دیگران را این طور
از چاه بیرون می آورد.
طناب به کمرشان می بست و آنها را
می کشید ، این مرد لابد اجلش رسیده بود ،
و اِلا نمی مرد.”!!
#سخن_بزرگان
✒️📚
@Dr_anoosheh