ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
{#داستان وحشت به پشت در آمده...}⚠️ «پارت پنجم» ساعت ۱۱ و ۳۰ دقیقه: هنوز صدای فریاد ها و التماس ه
{ وحشت به پشت در آمده...}⚠️ «پارت ششم» همین الان یاد دیالوگ معروف فیلم شب مردگان زنده افتادم. جایی که پیتر در یک صحنه می گوید: «پدربزرگم یه کشیش ترینیدادی بود. همیشه به ما می گفت وقتی تو جهنم جا نباشه، مرده ها به زمین بر می گردن.» ساعت ۳ عصر: باورم نمی شود که بیمار هایمان را به حال خودشان رها کردیم تا بمیرند! چگونه می توانم اسم خودم را پرستار بگذارم؟حالم از خودم بهم می خورد... اگر روزی بخواهند لیستی از افراد به درد نخور درست کنند، قسم می خورم من اولین نفری خواهم بود که برای آن لیست داوطلب می شود! هیچ صحبتی بینمان رد و بدل نمی شود. فقط صدای هق هق آرام گریه های فِرِد به گوش می‌رسد. پسر بیچاره. مگر فقط چند سال دارد؟ کاش هیچ وقت به سرش نمی زد که کار آموز بیمارستان راکون سیتی شود! از همان اول می دانستم این شهر نفرین شده است. کاش پول کافی داشتم و دست زن و بچه ام را می گرفتم، از این جهنم دره می رفتم و پشت سرم را هم نگاه نمی کردم. @Eema_Ennea |