حکایت عجیب لباسشویی و
عمر ما ❗❗❗❗❗
رئیس یکی از قبایل بَدَوی
به شهر رفته بود و ماشین لباسشویی را
در خانهها،دیده و خوشش آمده بود!
یکی را خریده و به عنوان تحفه سفر
برای همسرش هدیه برده بود!
همسر او هم لباسهای چرک را
به داخل آن انداخته و با «دست» میشست❗❗❗
خنده دار است،نه!❗
پول و سرمایهاش رفته،
کار و زحمتش هم چند برابر شده❗
اگر
آن رئیس قبیله و همسرش
دفترچه راهنمای لباسشویی را
یک بار درست خوانده بودند،
این گونه ضرر نکرده و بهانه خنده دیگران نمیشدند❗
حکایت زندگی ما اما هنوز از این
«تلخ تر» و «خندهدارتر» است ❗❗❗
ما
عمری است که با«دفترچه راهنمای زندگی» «بیگانه»ایم❗❗❗
اصلاً نمیشناسیم یا اگر میشناسیم
حتی یک بار،درست تا آخر نخواندهایم!❗
برای همین،
داریم هر روز و هر لحظه،ضرر کرده و رنج میبریم! ❗
و «العصر»،إِنَّ«الانسان»لفی«خسر»!
مگر زندگی، دفترچه راهنما دارد❗❓
حتی
تولیدکنندگان و سازندگان کوچک
یک راهنمای نحوه نگهداری و استفاده را
روی بدنه محصول حک کرده و یا به همراه آن به مشتری میدهند،آن گاه چطور ممکن است آفریدگار حکیم❗
به همراه «انسان»اشرف مخلوقات❗
برای شناخت و بهره برداری از
ظرفیتها و استعدادهای بی همتای او❗
دفتر راهنمای همراه،نفرستاده نباشد❗❗❗
«قرآن»،
کتاب راهنمای زندگی من و توست❗❗❗
إِنَّ هذا«القرآن»،«یهدی»للتی هی«اقوم».❗
با وجود این همه کار و تلاش
و دستاوردهای شگفت انگیز اما اگر
حال و روز بشر خوش نیست
و درد دارد ورنج میکشد،❗
به دلیل دوری و ناآشنایی
با «کتاب راهنمای زندگی» است:❗
مَن«أَعرَضَ»عن«ذکری»،
فَإِنَّ له«معیشة ضَنکاً»❗❗❗
نکند از جمله آدمهایی باشیم که
روز قیامت،رسول خدا«ص»
جلوی مان را بگیرد و به«خدا»،گلایه بفرماید:❗
اینها،قرآن، کتاب زندگی را
ندیدند،❗نخواندند،❗نفهمیدند ❗و عمل نکردند❗
وَقَالَ الرَّسُولُ
يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
بیاییدامروز که حتی دنیای مغرور غرب
بویژه جوانان و نسل فردا،«کنجکاوانه»
با «قرآن» آشنا شده و با«ذوق»،مطالعه میکنند،
ما،نیز
لااقل یک بار در زندگی،آن را امتحان کرده
و دقیق تا آخر مطالعه کنیم و برای یکبار
راهنماییها و توصیههایش را به کار ببندیم.
همین❗❗❗❗❗