••📚🔗
[
#داستان]
#قسمت_اول 🪴
از بچگی درس خوندن رو دوست نداشتم❌
بخاطر پدر و مادرم مجبور شدم تا لیسانس ادامه بدم...😅
بعدش رفتم سراغ کلاسهای هنری🪅
خیاطی،خطاطی...🖋
هر هنری رو که یاد میگرفتم برا خودم و اطرافیانم انجام میدادم✅
اما دوست نداشتم برم سرکار..❌
آرامشی که تو خونه بود رو دلم نمیخواست با هیچ چیز دیگه ای عوض کنم🍃
هر روز بعد از انجام کارهای روزانه میرفتم سراغ گوشی..📱
تقریبا تا عصر سرگرم مجازی میشدم..🖥
فعالیتم توی اینستا بیشتر بود،راه به راه پست میذاشتم📸
استوری که خوراکم بود..!😅
یه روز یکی از فالورام به اسم افشین پستی در مورد داروهای گیاهی برای پوست گذاشته بود
پست خیلی خوبی بود،میخواستم دارو رو برای صورتم استفاده کنم✔️
نحوه استفاده رو خوب متوجه نشدم
براش کامنت گذاشتم و سوالمو پرسیدم🔍
یه روز گذشت اما جواب نداد..❌
تعداد لایکاش زیاد بود و خیلیا کامنت گذاشته بودند📲
گفتم لابد هنوز وقت نکرده جواب بده⏳
روز بعدش دیدم اومده تو دایرکت و پیام گذاشته..
[سلام
حال شوما؟
عذر میخوام تو خصوصی مزاحم شدم
و خیلی بیشتر عذر میخوام که شما بانوی محترم رو در انتظار جواب گذاشتم..]
بعدش نحوه استفاده رو خیلی خوب و کامل توضیح داده بود💻
نمیدونم چرا اومده بود دایرکت..🙄
خواستم جوابشو ندم🤫
اما دیدم دور از ادبه جواب کسی رو که انقدر محترمانه صحبت کرده رو ندم!🙂
خلاصه مجبورشدم براش پیام بذارم✅
تا گفتم سلام!
آنلاین بود و جوابمو داد
سلام خانومم😊
_ممنون بابت جواب سوالم،خیلی لطف کردید
+خواهش بانوی محترم
_خدانگهدار
+عه چه زود خداحافظی! سوالی نداری؟!
_نه دیگه..متوجه دستور استفاده شدم
+اگه سوالی برات پیش اومد حتما ازم بپرس،خوشحال میشم کمکت کنم
_بله،ممنون. خداحافظ
+قطعا که پوست بانو خوب و زیبا هست
اما امیدوارم پوستتون شفاف تر از همیشه بشه😉
خدانگهدار🌺
اینبار حس خوبی نسبت به طرز صحبتش نداشتم...🙃
چند روزی گذشت📆
یه روز توی اینستا استوری گذاشتم
دیدم سریع اومد دایرکت
شکلک😍 فرستاده بود
دیدم اما جوابشو ندادم..
یعنی نمیدونستم چی باید جواب بدم!
پیام فرستاد
جواب شکلک سکوته بانو؟!
📌ادامه دارد...
#فاطمه_قاف✍
#دایرکتی_ها📲