یکی از بچه ها گفت: «ینی بیولوژیک نبوده؟»
گفتم: «چرا ... کاندیدای وزارت بهداشت صهیونیستی هم گفت که بیولوژیک بوده و تشت رسواییش به زمین کوبید. اما ظاهرا متاسفانه ما در ایران فقط درگیر کرونا نیستیم و ...»
که یهو یکی دیگه از بچه ها که بهش میگیم صادق صلواتی (از بس وقتی چایی میاره از ملت صلوات میگیره) یه سینی چایی آورد و بحثمون ناقص گذاشت و وقتی سه چهار تا صلوات گرفت، راحت نشست و گفت: «آمارها چی میگن؟ ینی اینقدر کشته میده؟»
گفتم: «گردن نمیگرم ولی هستند جاهایی که آمار فوتی های دیگه هم دارن به اسم کرونا رد میکنن! اما خب ... متاسفانه آمار فوتی ها بر اثر کرونا مخصوصا اونایی که از قبل مشکلات سیستم ایمنی بدن داشتن کم نیست. خب به اندازه وبا شاید قدرت و کشته نداشته باشه اما چون جهانی هست و فراگیر شده و انتقالش هم خیلی راحته، ترس و دلهره عمومیش بیشتره.»
خلاصه همینجوری حرف میزدیم و هر کسی هر اطلاعاتی داشت مطرح میکرد و تحقیق میکردیم. ولی اون شب، چیزی که توجه منِ بی خبر از دنیا و فضای مجازی(بعد از چند روز) را به خودش جلب کرده بود، حمله ور شدن حس و نگاه بدبینی و ترس از شهر مقدس قم بود.
فورا با بچه ها هماهنگ کردیم و چندین ساعت تماس با این و اون گرفتیم و آدمای زیادی را متقاعد و بسیج کردیم که ظرف مدت یک هفته، اسم قم را از فضای مجازی حذف کنیم. خب این کار من و گنده تر از من هم نبود. به هماهنگی بیشتر با سطوح بالاتر و عالی نیاز بود. اما چون بعضی رفقا راهش را بلد بودند و هماهنگی هم میکردند، الحمدلله موفق شدند و ظرف مدت یک هفته، هم جوک و شوخی ها با اهالی قم و خود قم و روحانیت و جامعه المصطفی و سه چهار تا کلید واژه دیگه بسیار کمرنگ تر شد و هم اخبار و تحلیل ها و حساسیت ها از روی قم کاهش چشمگیر پیدا کرد. تاکید میکنم که بعدا یه عده سوءبرداشت نکنند؛ کار من و این و اون نبود. یه بسیج در سایه و کاملا هماهنگ شکل گرفت و این عملیات به سرانجام مطلوبی که براش تعریف کرده بودند رسید.
ماشالله تیم های علمی و مبلغان مجازی حوزه های قم و مشهد و ... در تبیین و پاسخ به شبهات فعال بودند و گل کاشتند. من تعبیرم از اونا به سربازان و قلم به دستان گمنام سنگرهای مجازی در جبهه امام زمان یاد میکنم. آماری که یکی از رفقا داد این بود که گفت در ظرف مدت بیست روز، به بیش از 50 شبهه غیر تکراری سیاسی و 100 شبهه دینی و بالغ بر ده هزار کامنت داخلی و خارجی به صورت تکست و پست جواب دادند! ماشالله به این همت و صبر و انگیزه و دانش!
ولی ...
دو تا مسئله پیش اومد که بچه ها مجبور شدن به خاطر یکیش فراخوان بدن و دوباره از طلبه های پای کار و جهادی اعلام نیاز کنن!
دو مسئله ای که دغدغه حضرت آقا شده بود و صراحتا از سهل انگاری درباره اون دو مسئله گلایه کرده بودند!
اولیش مربوط به ورود نیروهای مسلح بود که در اینجا کاری باهاش نداریم.
اما دومیش غسل و کفن و نماز خوندن بر بدن اونایی بود که مرحوم شده بودند اما ظاهرا گزارش شده بود که در برخی جاها بدون غسل و کفن و نماز دفن میکنن! و حتی متاسفانه در موارد معدودی، خانواده های اونا هم بعدا متوجه دفن شده بودن و بهشون فقط آدرس قبر عزیزشون داده بودند!
اتفاقا این مسئله مورد تمسخر منافقین هم شده بود و استوری کرده بودند که: «نگا کنین! دیدین اگه به جای ساختن حوزه و مسجد، بیمارستان و درمانگاه ساخته بودید چقدر بهتر بود! دیدین حتی بدون غسل و کفن هم میشه دفن کرد و هیچ نیازی به آخوندها ندارین؟ آخوندا کجان؟ چرا جا زدن؟»
نمیدونم درست باشه درباره خاطرات دفن و این چیزا هم بنویسم یا نه؟ اما چون میخوام ارزش کار بچه ها را به اندازه قطره ای از دریا بیان کنم و بمونه در این اوراق، اجازه بدید یه چیزایی تقدیم کنم:
ادامه دارد...
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه