کی شود جمعه ی موعود ز در باز آیی؟ گره از قفل دل بسته ی ما بگشایی قرنها فاصله افتاده میان تو و ما نظری از سر لطف ، تا که کنم شیدایی قائم خون حسین نور دو چشمان علی در امید تو نشسته ست ببین زهرایی جمعه ها را ز پی هم بنمودیم چون طی در کدامین سحرش مهر و نظر بنمایی؟ لشکر کفر نگر تا به فرات امده است با یمانی تو بگو کی به نبرد می آیی؟ کلّ دنیا شده مات از ستم و ظلم عدو جز تو را نیست امیدی که به دل گنجایی گوش به امرت بنگر یار خراسان از شوق تا که دستور حضورت تو خودت فرمایی بر سر عهد که بسته همه روزی نادم مانده است تا که ببیند تو چقدر اقایی؟ @Emamkhobiha🌹