🏴ستاره ای بر سینه خورشید: عبدالله بن حسن (ع)
▪️عبدالله فرزند امام مجتبی (ع) کودکی یازده ساله بود و روز عاشورا در خیمه گاه با زنان به سر می برد.
▪️امام حسین (ع) از شدت جراحات بر زمین افتاده بودند و در محاصره دشمن بودند که عبدالله از خیمه بیرون دوید و شتابان به جانب امام رفت. سید الشهدا (ع) به حضرت زینب (س) فرمودند: «خواهرم ! او را نگه دارید.» عبدالله در حالی که زینب او را گرفته بود، فریاد زد: «سوگند به خدا از عمویم جدا نمی شوم!» . سپس به سختی از دستان عمه اش زینب جدا شد و به میدان رفت.
هنگامی که ابجر بن کعب شمشیر خود را به سوی امام پائین آورد. عبدالله فریاد زد:
«ای ناپاک زاده، وای بر تو! می خواهی عمویم را بکشی؟!»
▪️این را که گفت دستش را پیش آورد تا ضربه را از امام دور کند ولی دست مبارکش تا پوست قطع شد . فریاد عبدالله به «وا امتاه!» بلند شد. امام او را به سینه چسبانیدند و فرمودند :
« ای فرزند برادرم! بر آنچه به تو رسیده است، صبر کن و آن را حساب خیر بگذار.»
▪️سرانجام عبدالله در آغوش امام حسین (ع) به دست حرمله به شهادت رسید.
📗 منبع: مرتضی آقاتهرانی،یاران شیدای حسین، ص320-321
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•