✨﷽✨ 📖داستان📖 🦋 لذت واقعی 🦋 روزی هلاکوخانِ تازه مسلمان برای اولین بار به همراه تعدادی از افراد به گرمابه رفت. دلاکان هلاکو را مشت و مال داده ، شست و شوی کردند و بعد از آن او را شربت عصاره آلبالوی خنک دادند و از این گرمابه، هلاکو لذتِ بسیار برد. پس از برگشت به قصر، زمانی که وزیر خود، خواجه نصیرالدین طوسی، را دید با شرمندگی سرش را به زیر انداخت. به خواجه گفت که من امروز گناه بزرگی کردم و در حمام به لذت و عیش و نوش پرداختم. خواجه نصیر ماجرا را پرسید . هلاکو اتفاقاتی که افتاد را یک به یک تعریف کرد. خواجه نصیر : نه ، اینطور نیست حمام کردن نظافت هست و نه تنها گناه نیست بلکه بسیار ثواب دارد. هلاکو: خدا را شکر ، خوب است ، بالاخره یک بار یک آب خوش از گلویمان پایین رفت و گناه نبود. خواجه نصیر: نه ، این اشتباه است ، تنها زمانی که گناه نکردی و عمل صالح انجام دادی ، آب خوش از گلویت پایین میرود و لذت واقعی را خواهی چشید. 🍄🍃🍄🍃🍄🍃🍄🍃🍄