🔻
تابستان در پاییز!
۱- "اعتراضهای مردمی". این تعبیر قفلکننده و به ظاهر موجّهی است که از آنچه در شهرهای ایران میگذرد "روایت" میکند. آنگاه نتیجه گرفته میشود که نه "اعتراض"، غیرقانونی است و نه نظام میتواند در برابر "مردم" قرار بگیرد.
۲- اما "اعتراض"، چه نسبتی با "قتل" و "آدمسوزی" و "شکنجه" و "رکیکگویی" و "برهنگی" و ... دارد؟! این چه اعتراضی است که حتی حداقلهای "امنیت" و "اخلاق" را نیز به باد داده است؟!
۳- و کدام "مردم"؟! بر فرض ناصواب که اینان بخش اندکی از مردم باشند، آیا یک "اقلیّت مطلق" میتواند برای "همه" تصمیم بگیرد؟! تکلیفِ منطق حکمرانی با "انتخابات" مشخص میشود یا با "اغتشاشات"؟! و عموم مردم چه خواستند و به چه گزینهای رای دادند و از چه کسانی رویگردان شدند؟! ما با "گروهکهای مزدبگیر" و "جماعتهای اجیرشده" در فضای مجازیِ غربی مواجه هستیم که برای رویدادسازی و تنشآفرینی و هجوم و کشتهسازی و روایتپردازی در خیابان، سازماندهی شدهاند. عموم مردم، اینچنین هستند؟!
۴- اعتراض و مردم، "پوششهای روایتی" برای مرعوب و منفعل کردنِ نظام هستند که وانمود شود تقابل دولت و ملّت شکل گرفته است. پشت این الفاظ، پنهان شدهاند تا این تصوّر را در ما ایجاد کنند که نظام، دچار "ریزش بدنهی اجتماعی" شده است. ما با یک "بازی روایتی" مواجه هستیم. آنها زیرکانه و موذیانه در حال مهندسیِ تصوّر ما از "مردم" و "نظام" و حتّی "خودمان" هستند.
۵- در این مدّت، مجال فراوانی به جماعت اغتشاشگر داده شد. اینک باید به جای "حوصلهی جمالی"، "هیبت جلالی" را ببینند. چهبسا باید در "پاییز ۱۴۰۱"، دوباره "تابستان ۶۷" را آفرید. بگذار این "قاطعیت" را "سرکوب" بخوانند و جای "جلاد" و "شهید" را عوض کنند؛ در آنجا که "جان مردم"، بیارزش شده است، نباید از خدعهی واژهها هراسید. "امنیت مردم"، خط قرمزِ نظام جمهوری اسلامی است. اگر بناست عدهای کشته شوند، این عده، اغتشاشگران هستند نه مردم و نیروهای نظامی و امنیتی. "خشونتِ مقدس"، همین است.
۶- رهبر انقلاب دربارهی "فتنهی سال هشتادوهشت" گفتند که چنانچه با "فتنهی سال هفتادوهشت"، مواجهه ریشهای شده بود، این فتنه جدید رخ نمیداد. درباره همهی حوادث فتنهگون، باید چنین گفت. "علاجهای سطحی" و "راهکارهای سادهانگارانه"، ریشهها و سرچشمهها را نمیخشکاند و چندی بعد، دوباره موج تازهای شکل میگیرد و فتنه سربرمیآورد. باید در پی "مواجههی قاطعانه" و "رویارویی سخت" بود. علفهای هرزی که از ساقه قطع شوند، دوباره خواهند رویید. ازاینرو، چارهی هجوم علفهای هرز، افکندن "آتش ریشهسوز" به جان آنهاست. پاسخ درخور محاربان بیرحم و خونریز، برپاکردن چوبهی دار است؛ آن هم نه در نهان، بلکه در خیابان. گاهی یک سیلی محکم، کار "نقطهی پایان" را میکند؛ درحالیکه عقبنشینی، "زنجیرهی افزایشی" برای دشمن میسازد و "زندان فرسایشی" برای ما.
۷- اثر کجروایتها بر ذهن نوجوان دههی هشتادی، دچار شدن به "هیجان کور" و "احساس نامعقول" است، و نتیجهی این امر بر ذهن تصمیمسازان و تصمیمگیران حاکمیّتی، دچار شدن به "اختلال محاسباتی" و "تشخیص غلط" در مقام فهم اغتشاش و مواجهه با آن است. "ویروسهای شناختی"، نسخههای متنوّع و متناسب با گروه هدف دارند. بپاییم ذهنمان را ویروسی نکنند.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi