🔻تقدیر دو بخش از جنبش دانشجویی: فتوحات تاریخیِ جنبش دانشجوییِ انقلابی 🖊مهدی جمشیدی ۱- جنبش دانشجویی، گرفتار یک زائدۀ مزاحم و پُرمدّعا بود که خاصیّتی جز هوچی‌گری نداشت. این بخشِ فرسایش‌گر، مستقل نبود و از غربِ استعماری، خطّ می‌گرفت و با ایدئولوژی‌های غربی، احساسِ هم‌ذات‌پنداری می‌کرد. البتّه حتّی در این اخذ و اقتباس نیز ریزه‌خوارِ روشنفکریِ سکولار بود و به واسطۀ آنها، ایدئولوژی‌های غربی را شناخته بود. این جریانِ دنباله‌رو و مقلّد، هیچ‌گاه وارد وادیِ خلّاقیّتِ فکری نشد و اندیشه‌ورزی را تجربه نکرد. در واقع، بدنۀ اجرایی و عملیاتیِ حزب‌های غرب‌گرا بود که در هنگامه‌های انتخاباتی، نقش «بسیج‌گری» و «هوچی‌گری» را به طور همزمان ایفا می‌کرد. به بیان دیگر، ابزاری بود برای «فشار اجتماعی» که بیش از هر چیز، «کارکرد انتخاباتی» داشت. فعّالان این جریان با تکرار طوطی‌وارِ ایدئولوژی‌های غربی، در پی ایجاد اعتبار دانشگاهی و سیاسی برای خود بودند. این یعنی ما با یک جریان «بی‌ریشه» و «غیربومی» مواجه بودیم که به تمدّن تجدّدی، وفادار بود و می‌خواست در قامت سرباز آن ظاهر شود. جنبش دانشجوییِ تجدّدی، شعار دموکراسی سر می‌داد و دغدغه‌های روشنفکرانه داشت، اما با کار جهادی و خدمات اجتماعی، بیگانه بود و کمترین فهم و درکی از آن نداشت. گفتگو، گفتارش بود نه منطقش. تهی‌مایه بود و خودخواه، بی‌استدلال بود و غوغاسالار. ۲- جنبش دانشجوییِ تجدّدی، چون هم «مصرف» می‌شد و هم «تاریخ انقضاء» داشت، تمام شد و به گِل نشست. در حالی نعره‌های پرچم‌داران این جنبش به خاموشی گرایید که نه «آرمان‌ها»یش ماندگار شدند و نه «آدم‌ها»یش. مانند «غبار»، فرونشست، درحالی‌که مدّعی «طوفان» بود و خود را صحنه‌گردانِ تاریخ فردا می‌انگاشت. البتّه امروز، نه این‌که هواداران این جنبش نباشند، هستند اما «بی‌قدرت» و «بی‌اثر» و «منزوی». به طور طبیعی و در نتیجۀ خطاهای بزرگ و تکراری، به «حاشیۀ تاریخ» طرد شده‌اند و مشغول دغدغه‌های گعده‌ای و ناپختۀ خودشان هستند. در واقع، همچون «ته‌مانده‌های یک دورۀ تاریخیِ تمام‌شده»، حس زیادی‌بودن دارند و می‌خواهند از جامعه‌ای که به آنها بی‌اعتنایی کرد و «راه دیگری» را برگزید، «انتقام» بگیرند. جنبش دانشجوییِ تجدّدی، امروز آن‌قدر «مبتذل» و «حقیر» شده است که برخلاف گذشته، شأن شبه‌روشنفکریِ خویش را هم مراعات نمی‌کند؛ چنان‌که برای «کشف حجاب»، یقه چاک می‌دهد و برای «غذاخوری مشترک»، شیشه می‌شکند و در «رکیک‌گویی»، گوی سبقت را از ارازل ربوده است. این همه «انحطاط» و «تنزّل»، سرانجام این بخش از جنبش دانشجویی است. روشن است که این بخش، برآیندِ جنبش دانشجویی نیست و نباید این اقلیّتِ لاابالی و بی‌بندوبار را ملاک قضاوت قرار داد و همگان را همچون اینان انگاشت. ۳- بخش اصلی و زندۀ جنبش دانشجویی، «هویّت اسلامی و انقلابی» داشته و دارد. از آغاز طلوع آفتاب انقلاب، سربرآورد و جوشید و خروشید و امروز نیز هست و حیات دارد؛ با این تفاوت که نسبت به گذشته، پخته‌تر و کمال‌یافته‌تر شده است. جنبش دانشجوییِ انقلابی، چون برآمده از تاریخِ انقلاب است، «ریشه‌دار» است و از بیرون، «تحمیل» نشده است. سخنش، همان سخن انقلاب و مردم انقلابی است در کالبد ادبیّات فاخرِ دانشگاهی. هم «حامیِ وفادار» است و هم «منتقدِ دلسوز». هم «گفتگومدار» است و هم «غیور». هم اهل «اندیشه‌ورزی» است و هم اهل «کنشگریِ اجتماعی». هم «نکته‌دان» و «ریشه‌یاب» است و هم «مؤمن» و «انقلابی». خالق «رویدادهای درخشنده» است که در دهۀ اخیر، موارد متعدّدی از آن را مشاهده کردیم. نیروی پیشرانِ جامعه است، اما تلاطم‌زیست نیست. مسأله‌ها و دغدغه‌هایش نسبت به دهه‌های گذشته، بسیار ارتقا یافته‌اند؛ هر چند در همان خطّ هستند و از اصالت‌های اوّلیّه نبریده‌اند. کوته‌نگر نیست و سودای «تمدّن‌پردازیِ اسلامی» دارد. در واقع، پرسش‌هایش تمدّنی شده و چشم‌اندازش وسعت یافته است. به‌حقّ باید گفت آیت‌الله خامنه‌ای توانسته در طول دهه‌های گذشته، ذهنیّت این پاره از جنبش دانشجویی را به سمت‌وسویی هدایت کند که از آن، انسان‌های انقلابی و تمدّنی برمی‌آید. پس این کمالات و فتوحات، ریشه در آن هدایت فکری و معنوی دارند و هم‌جهان و هم‌افق با حرکتِ تکاملیِ انقلاب هستند ... 🖇 متن کامل در خبرگزاری شبستان: http://shabestan.ir/detail/News/1237995