🔻قصّۀ غم‌انگیز شورای‌عالی انقلاب فرهنگی (۱): وزانت آنچنانی، خاصیّت این‌چنینی 🖊 مهدی جمشیدی ۱🔸. سرانجام پس از سه ماه که کشور دچار چالش گردید و اتّفاقات تلخِ فراوانی رخ دادند، شورای‌ عالی انقلاب فرهنگی یک بیانیه صادر کرد. نخستین مسأله، «تعلل» و «تأخیر» این شورا در موضع ‌گیری است که به‌هیچ‌رو نباید به حاشیه رانده شود. حجاب و ضعف حجاب و کشف حجاب، «مسأله ‌های فرهنگی» هستند و انتظار می‌رفت که بیش و پیش از همه، این شورا به میدان بیاید و «آب تبیینِ معرفتی» بر «آتش اغتشاشِ فرهنگی» بریزد و غبارها را فروبنشاند، امّا چنین نشد. این «خاموشی طولانی» به چه دلیل بوده است؟! چرا در هنگامۀ دشواری و تنگنا، شورا «سکوت» اختیار کرد و زبان در کام فرو برد؟! در انتظار نشسته بود که واقعیّت آشکار شود و مرزها نمایان شوند؟! یا خود باید «پرچم روشنگری» بر می‌افراشت و حقّ و باطل فرهنگی را از یکدیگر متمایز می‌ساخت؟! اکنون که شعله ‌های خائنانۀ اغتشاش فرونشسته، «زمانۀ بهنگامِ» ورود این شوراست؟! ۲🔹. و مگر این شورا تاکنون در هیچ واقعه‌ای، «کنشِ بهنگام» داشته است؟! سالیان سال، سرگرم عزل و نصب این و آن بودند و جزئیّات را مشخص می‌کنند، تا این ‌که نهیبی بر آنان زده شده که شما «قوّۀ عاقلۀ فرهنگیِ انقلاب» هستید و باید «مدینۀ فاضلۀ فرهنگیِ انقلاب» را رقم بزنید، نه این‌که در «روزمرّگی» غرق شوید. پس از این هم گرفتار مصائب و بلایای دیگر بودند و هیچ ‌گاه نتوانستند خویش را علاج کنند تا قابلیّت پرداختن به جامعه را بیابند. در همین دورۀ اخیر، بیش از یک سال است که از مسألۀ «بازسازی انقلابی در ساختار فرهنگی» می‌گذرد، امّا آیا طرحی نگاشته‌اند و منطقی را تولید کرده‌اند؟! تنها کاری که کرده‌اند این بوده است که بر اختیار خویش بیفزایند و مناسبات درونیِ خویش را صورت ‌بندی کنند. ۳🔸. و امّا متن بیانیه. در حیرتم از سبکی و بی‌مایگی و تهی‌دستی این متن. یعنی این متن، برآیند عقلِ جمعی شوراست؟! آنان که در این شورا نشسته‌اند و از نظر اجتماعی، وزانت دارند، در عالم فکر و معرفت و تحلیل، چنین وزنی دارند؟! قلۀ خّلاقیّت و اندیشه‌ورزی‌ شان همین بوده است؟! این ‌که بنویسند حجاب، حکم دین است و جامعۀ ما نیز متدیّن است و در برهنگی در غرب غوغا می‌کند و ... ؟! بیان این «کلّیّات»، چه حاصلی دارد؟! گرهی را گشودند و به پرسشی پاسخ گفتند؟! توضیح دادند که فلسفۀ گشت ارشاد چه بوده و از کجا پدید آمده و جنبۀ قانونی‌اش چه بوده و چه منافع و مضاری داشته است؟! استدلال کرده‌اند که ریشۀ این اغتشاش چه بوده است و چه ساختار هایی به طور مستقیم و غیرمستقیم، مولّد تغییر ساختار ذهنیِ بخشی از جامعه بوده‌اند؟! دربارۀ دهۀ هشتادی ‌ها و این‌که گسست نسلی واقعیّت دارد یا خیر، قضاوتی صورت گرفته است؟! مجموعه‌ای از راهکارها برای گذار فرهنگی تعیین شده‌اند؟! منطق و مبنای شورا دربارۀ دورۀ پسا اغتشاش، در میان نهاده شده است؟! شرح داده‌اند که چرا چنین شد؟ و چرا به این نقطه رسیدیم؟ و در کجا خطا کردیم؟ و چه باید کرد؟ و ... . ارزش این بیاینه از جزوه ‌های کوچکِ تبلیغیِ حزب جمهوری اسلامی که در سال‌ های پنجاه ‌و هشت و پنجاه ‌و نه منتشر می‌شد، کمتر است. هیچ افزوده‎‌ای ندارد. متأسّفانه در این بیانیه، هیچ توضیحی ارائه نشده است و افکار عمومی در انبوهی از «اشکال ‌ها» و «ابهام ‌ها» و «پرسش‌ ها» و «دغدغه‌ ها»، رها شده‌اند. ۴🔹. این به آن معنی است در این شورا، «احساس مسئولیّتِ اسلامی و انقلابی» چه اندازه است و شورا خویش را نسبت به حوادث فرهنگیِ انقلاب، تا چه حدی مکلّف می‌شمارد. کاش چُرت‌ شورا پاره نمی‌شد و همچنان می‌آسود. در شهر خبرهاست و شورا در خواب. و شاید هم خواب‌زده. از دگرگونی‌ های پنهانِ جامعه، بی‌خبر است، و یا ترجیح می‌دهد که تغافل کند. با «محافظه‌ کاری» و «بی‌حسی» و «میدان‌ گریزی» خو گرفته‌ و آداب «وسط ‌نشینی» را به نیکویی آموخته است. ضربه‌هایی که بر پیکر نحیف آرمان و روح‌الله نشستند و جان‌شان را ستاندند، برخاسته از «بی‌عملی‌ها» و «ندانم ‌کاری‌ها»ی همین شورا بوده است. محفل گزیده‌اند و از میدان گریخته‌اند. بر خوان نشسته‌اند و از خون بی‌خبرند؛ وگرنه جرعه‌جرعه زهر از جام این حادثه‌ های تلخ می‌نوشیدند و تاب نمی ‌آوردند. دلبستن به این شورا، جُستن علاج عطش از سراب است. کنشگر اصلیِ میدانِ فرهنگ، همین «نیروها و گروه‌ های خود جودش فرهنگی» هستند که بی‌ادّعا و بی‌وزن، در حال جهاد تبیین هستند و تاکنون رنگ این شورا را ندیده‌اند و حتّی اندکی هم حمایت نشده‌اند.