5.2M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
۱. علامه‌ی راحل، چه خلوت عاشقانه‌ای با حضرت حق داشت. وقتی «وجود»، غرق در «توجه» می‌شود، چنین حالی بر آدمی عارض می‌گردد. و رفته‌رفته از این حال معنوی، مقام و ملکه برمی‌آید؛ چنان‌که «بی‌خود» می‌شوی و سرشار از تنبه. عروج می‌کنی به مقام «توجه». و «تقرب الی الله» هم همین تذکر است. «حاضر» می‌شوی در برابر حق. ۲. توجه‌ات از مفاهیم عبور می‌کند و بر وجودت، نور می‌تابد. مفهوم‌بسندگی، حضور حقیقی نیست؛ چه‌بسا برای اولیا، مرتبه‌ای از غیبت و لایه‌ای از حجاب باشد. چنین توجه‌ای، فعل «قلب» است؛ دل باید حاضر شود و نسبت خویش را با حق بیابد. در این حال است که جرعه‌جرعه، نور می‌نوشی و لحظه‌لحظه، تقرب می‌یابی. ۳. هرچه از بدن و تعلقات و دنیا و می‌خواهم‌های این‌جهانی گریزان می‌شوی، بیشتر و بیشتر به حق مطلق، متصل می‌شوی. آن‌که زنجیر تعلقات دنیوی را از پای دل نگسسته، بال پریدن ندارد. او خاک‌نشین است و کوته‌بین. دریدن زنجیر، همان و پرواز، همان. ۴. وصف این حالات کجا و چشیدن طعم آنها کجا. باید رفت و دید، نه این‌که نشست و شنید. اما آن‌که اسیر صورت است، از معنا بی‌نصیب است. در ظواهر و مقدمات، متوقفیم و از عوالم بالا، منقطع. ۵. بارالها، ما را نیز از خوان «توجه» و «حضور» و «اتصال» و «تقرب»، متنعم گردان. صدالبته به وساطت علی‌بن‌ابی‌طالب. این نبی و امام هستند که «خلق» را به سوی «حق» می‌برند و در وادی حق، سیراب می‌کنند. بی‌قافله‌سالار، سفر نتوان رفت؛ آن هم سفر قدسی. ۶. می‌نگری که چگونه از وجودش، حضور می‌تراود و توجه می‌بارد. گویا اینجا نیست. باید از اینجا غایب شد تا در آنجا، حاضر شد... 🌙 @mesbahyazdi_ir