🔻حکمرانی فرهنگی به روایت رهبر معظّم انقلاب:
چهارچوبی برای بازسازی فرهنگ(۲)
🖊 مهدی جمشیدی
۴. دوگانۀ «الگو/ مفهوم». از آنجا که عموم مردم بیشتر با «محسوسات» و «عینیّات»، ارتباط دارند و از این مجرا، ارزشها را میپذیرند، باید افزون بر سازوکارهای مفهومی، «مصداقهای عینی» و «نمونههای عملی» از ارزشها را که در برخی از انسانها، «تحقّق» و «تجسّم» یافتهاند را به به عنوان الگو و گروه مرجع پیش روی آنها نهاد. این الگوها حتّی اگر مکتب هم نباشند، دستکم نقش قطبهای فرهنگی و گرانیگاههای فکری را ایفا خواهند کرد و به جامعه، جهت خواهند داد. در عالیترین سطح باید گفت اهل بیت – علیهمالسلام- چنین نقشی را نسبت به معارف و حقایق اسلامی ایفا میکنند؛ چون اینان، تجسّم کامل و عینیّت مطلق همۀ ارزشهای اسلامی هستند.
۵. دوگانۀ «عمل/ معارف». باید متناسب با «موقعیّتهای نوبهنو شونده»، معارف اسلامی و انقلابی را استخراج کرد و به عنوان راهحل و پاسخ، در متن موقعیّت نشاند. به بیان دیگر، باید به موقعیّتهای اجتماعی به چشم «ظرف» نگریست و در نسبت با آنها، ارزشهای فرهنگی را «ترجمۀ عملیاتی» کرد و از کتاب به جامعه سوق داد. حالت مسألهوارگی موقعیّتهای اجتماعی، یک فرصت برای ارائه و تثبیت ارزشها در متن زندگی عینی و واقعی مردم است؛ چنانکه سرمایۀ ایمان مردم را نقد و محقّق میکند. کافی است موقعیّتشناس باشیم و در هر موقعیّت، مسألهها و مشکلهها را استخراج کنیم و آنها را به متون اسلامی ارجاع بدهیم و بکوشیم به هر یک از آنها، پاسخهایی را در قالب مفاهیم، ارائه نماییم. آنگاه این مفاهیم میتوانند به گذار جامعه از دشواریها و تنگناهای اجتماعی کمک کنند و بر بلوغ و رشد آن نیز بیفزایند.
۶. دوگانۀ هوشمندی/ انبوهه. ملاک اثرگذاری فعّالیّتهای فرهنگی، زیاد بودن تعداد آنها نیست و نباید کمّی و آماری به جهان فرهنگی نگریست، بلکه باید کوشید که با کمترینها و حداقلها، بیشترین نتیجه را کسب نمود. برای این امر، به جای طرحهای انفعالی یا دفاعی ساده، باید بر روی «نقاط ضعف دشمن» و «نقاط قوّت خود»، تکیه کرد و به این واسطه، معادله را به صورت «نامتقارن»، زیرکانه به نفع خود تغییر داد. مواجهۀ فرهنگیِ هوشمندانه، نه به طور ضروری، پُرتعداد و حجیم است، و نه مستقیم و مکانیکی، بلکه در آن، هم رندی نهفته است و هم زیرکی.
۷. دوگانۀ حکیمانه/ سطحی. باید از کارهای فرهنگی تزیینی و تشریفاتی که خاصیّت ندارند گریخت و در پی برنامههای «نافع» بود؛ چنانکه باید برنامۀ فرهنگی از «عمق محتوایی» و «اثر کیفی» برخوردار باشند و بتوانند به گونهای، تغییر فرهنگی ایجاد کنند.کارهای فرهنگیِ سطحی، یا بیاثر هستند و یا اگر هم اثری داشته باشند، اثرشان موقتی خواهد بود، حالآنکه کارهای حکیمانه، نظام معرفت و میل را در فرد تغییر میدهند و او را وارد یک عالم معناییِ تازه میکنند.
۸. دوگانۀ «فنآوری/ خامخواری». افزون بر اینکه نباید از نقطۀ صفر آغاز کرد و باید «ظرفیّتها» و «ثروتها»ی فرهنگی را شناخت و به کار گرفت، نباید این استعدادها و قابلیّتها را به صورت «خام» و «فرآورینشده»، به صحنه آورد، بلکه باید مجموعهای از «فنآوریهای فرهنگی» را برای «تبدیل» و «ترجمۀ» آنها به برنامههای فرهنگیِ عملیاتی و میدانی پدید آورد.
۹. دوگانۀ «مرزبندی/ اختلاط». هر چند نباید ارتباط «جهان فرهنگیِ بومی» را با «جهانهای فرهنگیِ بیگانه» گسست و منزوی و خویشبسنده شد، امّا در عین حال، نباید «مرزها» و «حریمها»ی فرهنگی را نادیده انگاشت و به عنوان تعامل و ارتباط، گرفتار «استحاله» و «هضمشدن» گردید. باید وضع ارتباطی بهگونهای صورتبندی شود که «استقلال فرهنگی» و «تشخّص هویّتیِ» ما مخدوش و رقیق نشود و ما به عنوان یک واحد فرهنگیِ متمایز، ارزشهای فرهنگی خویش را نبازیم. این امر آنگاه اهمّیّت دو چندان مییابد که جبهۀ فرهنگی دشمن نیز در پی «نفوذ فرهنگی» و ایجاد «رخنۀ فرهنگی» در درون جهان فرهنگی باشد تا به این واسطه، سلطۀ فرهنگی خویش را تجدید نماید.
۱۰. دوگانۀ خلّاقیّت/ تکرار. اگرچه «ارزشهای فرهنگیِ» اسلامی و انقلابی به دلیل تکیه بر فطرت قدسی، ثابت و همیشگی هستند، امّا «روشهای فرهنگی» که اغلب، موقعیّتی و اقتضاییاند، رنگ کهنگی و تکرار میپذیرند. ازاینرو، باید متناسب با شرایط جدید و نیازهای نوپدید به بازاندیشی در سازوکارها و بازنگری در روشها رو آورد. بازسازی انقلابی نیز وابسته به بازآفرینی روشی است و باید از طریق یافتن «مسیرهای خلّاقانه» و «معبرهای نوآورانه»، به تولید و بازتولید ارزشهای فرهنگ در جامعه پرداخت.
🖇 منتشرشده در فارس:
https://www.farsnews.ir/news/14020125000857/