عدالت(۱) ‌‌| رابطه ی عدالت با انصاف 📍"عدالت" و "انصاف" رابطه ی نزدیکی با یکدیگر دارند که در برخی از استعمالات کنار هم بکار می آیند، و انصاف مانند عدالت مقابل ظلم است: «أنصف الله و أنصف الناس من نفسک... فإنک إلا تفعل تظلم» 📍توضیح مطلب آنکه معنای عدالت بر اساس دو وضع شکل می گیرد: ۱. به وضع عقل، در این وضع عدالت نامش انصاف است که ذاتا عقل انسان قادر است پاره ای از عدالت را بفهمد: «العدل الإنصاف»، مانند اینکه در قِبال خوبی دیگران، به آنها نیکی کند و آنچه برای خود می پسندد برای دیگران نیز بپسندد: « «سَيِّدُ الْأَعْمَالِ ثَلَاثَةٌ- إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِكَ- حَتَّى لَا تَرْضَى بِشَيْ‏ءٍ إِلَّا رَضِيتَ لَهُمْ مثله» و علامه ی مجلسی در معنای این روایت می گوید: «أي لا يطلب منهم من المنافع إلا مثل ما يعطيهم و لا ينيلهم من المضار إلا ما يرضى أن يناله منهم و يحكم لهم على نفسه» از آنها نفعی نخواهی، جز آنکه نفعی به آنها برسانی؛ و ضرری به آنها نزنی، جز آنچه راضی باشی به تو بزنند، و برای آنها بر علیه خود حکم کنی(بحار ج ۷۲ ص ۳۳) و اینجا نقطه اشتراکی است که عقل، بین انصاف و عدالت برقرار کرده است و لذا دو اصل وجود دارد که تمام مکاتب اخلاقی بعنوان قانون طلایی و قانون نقره ای بدان اذعان دارند و می گویند: قانون طلایی پسندیدن آن چیزی برای دیگران است که برای خود می پسندید و قانون نقره ای نپسندیدن آن چیزی برای دیگران است که برای خود نمی پسندید. ۲. به وضع شرع، ولی نوعی از عدل وجود دارد که عقل آن را تحلیل نمی کند و انصاف به آن راه نمی‌یابد که این نوع از عدل، جدای از وضع عقلی، وضع شرعی ایست. در این معنای ثانی، قوانین و احکام اسلامی حاکم است و اجرای این قوانین، اجرای عدل به حکم اسلامی است، مانند حکم قصاص که شرع بعنوان اجرای عدالت در برابر برخی از آسیب های وارده، وضع کرده است. بنابراین اجرای قصاص همان اجرای عدالت است؛ ولی اگر کسی خشم خود را کنترل کند و از روی عفو از قصاص و اجرای عدالت بگذرد، عنوان "احسان" را به خود می گیرد که این کار بالاتر از عدل و به تقوا نزدیک تر است: «الّذين ينفقون في السّرّاء و الضّرّاء و الكاظمين الغيظ و العافين عن النّاس و الله يحبّ المحسنين»(رجوع شود به تفسیر تسنیم ج ۱۵) 📍علامه ی مجلسی می آورد: «العدل ضدّ الجور و يطلق على ملكة للنفس تقتضي الاعتدال في جميع الأمور و اختيار الوسط بين الإفراط و التفريط و يطلق على إجراء القوانين الشرعية في الأحكام الجارية بين الخلق» عدل ضد جُور است، و نهادی است درونی که هر کاری را معتدل می کند و میانه افراط و تفریط را برمی گزیند. اجراء قوانین شرع در امور جاری بین خلق را عدل می گویند. علامه ی مجلسی در این سخن به دو معنای عدل اشاره می دارد؛ نخست عدلی که به حجت درونی یعنی عقل فهمیده می شود و ثانی عدلی که مربوط به اجرای قوانین شرع است. و سپس ایشان، سخن خود را مستند به قول راغب می کند که می گوید: «قال الراغب العدل ضربان مطلق يقتضي العقل حسنه و لا يكون في شي‏ء من الأزمنة منسوخا و لا يوصف بالاعتداء بوجه نحو الإحسان إلى من أحسن إليك و كفّ الأذيّة عمّن يكفّ أذاه عنك و عدل‏ يعرف كونه عدلا بالشرع و يمكن أن يكون منسوخا في بعض الأزمنة كالقصاص و أرش الجنايات» عدل دو قسم است: یکی حسن عقلی دارد که هیچ گاه منسوخ نمی شود و به هیچ وجهی تجاوز صورت نمی گیرد، همچون احسان کردن به عوض احسان دیدن، و کف آزار از کسی که به تو آزار نمی رساند. دومین نوع عدل، آن است که از کلام شرع فهم می شود و چه بسا در زمانی نسخ می شود، همچون قصاص و ارش جنایات. اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱