💢 عشقت به دست طوفان
خواهد سپرد ما را -۱
مقارنه زمین و آسمان نزدیک است. این شب ها زمین به آسمان از همیشه نزدیکتر میشود؛ چندان نزدیک که شاید بتوان ابراهیموار در ملکوت آسمانها نگریست. «و کذلک نری ابراهیم ملکوت السماوات و الارض و لیکون من الموقنین». زمین و زمان، آن حصار و حجابی است که دیده ما را از ملکوت مستور داشته و این شب ها جرعهای از ملکوت را میچشانند تا بیتاب و بیقرارمان کنند. یک شب قدر از مبارکی، هزارماه میشود و این جرعه یعنی که هستی ذاتا ملکوت است و زمین و زمانبردار نیست. یعنی که جاودانگی و فرا زمانی زیستن تقدیر آدمی است، حتی اگر دچار هبوط شده و در حصار زمین و زمان و تن گرفتار آمده باشد.
لحظه تحویل سال و حال و جان نزدیک است. این شب ها زمین به آسمان از همیشه نزدیکتر میشود تا بهار جان بدمد. «انّ لربکم فیایام دهرکم نفحات الا فتعرضوا لها». درست است که زندگی همواره از آسمان به سوی زمین میبارد و جاری میشود و آفتاب زندگی همواره بر ما میتابد و جان میبخشد. اما این بار ماجرا رویاییتر است. راست گفت خداوند تبارک وتعالی که «هوالذی یصلّی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظّلمات الی النور... او کسی است که خود و فرشتگانش بر شما درود و تحیت میفرستند تا از تاریکیها به سمت نور خارج کنند» (احزاب/43). این نزول حیات و تحیت، لاینقطع است اما حکایت شب قدر حکایت دیگری است. آنک فرشتگان رحمت الهی فرود میآیند و در بارگاه امام عصر و صاحب زمان(عج) -حضرت ربیع الأنام و نضرهًْ الأیام- به ادب زانو میزنند و بهترین درود و تحیتها و سلام و سلامتیها را تقدیم میکنند. این چنین سزاوار است اگر بیقراران، امشب بیتابتر از همیشه بانگ برآرند که «این السبب المتصل بین الارض و السماء». شب قدر لب به خنده گشوده است و دیده از باران بیقراری، تر.
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
... عشقت به دست طوفان خواهد سپرد ما را
چون برق از این کشاکش، پنداشتی که رستی
حقیقت همان است که خداوند به پیامبر(ص) فرمود. «بگو پروردگارم برای شما هیچ ارزش و اعتباری قائل نیست اگر دعایتان نباشد» (فرقان/77) و «ای کسانی که ایمان آوردهاید خداوند و فرستاده او را اجابت کنید آن هنگام که شما را میخوانند تا زنده کنند و بدانید که خداوند میان انسان و قلب او حائل است و اینکه به سوی او محشور میشوید.» (انفال/24). اگر ادب بندگی و زندگی را به انسان- ظلوم جهول- نمیآموختند، او بیدست و پاتر از آن بود که به سلامت به سر آورد. «انت کهفی حین تعیینی المذاهب... تو سر پناه منی آن هنگام که راهها مرا به رنج و سختی افکند. و تو از سر رحمت آفریننده منی حال آن که از آفرینش من بینیازی بودی. و اگر رحمت تو نبود، هر آینه من از هلاک شدگان بودم. و تو با یاری من بر دشمنانم، تأیید کننده منی و اگر یاری تو نبود، هر آینه من از رسواشدگان بودم». (دعای نیمه رجب و مشابه آن، دعای 51 صحیفه سجادیه). ما از نسل آدم و حواییم که زبان به اعتراف گشودند و « قالا ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین» (اعراف/23). ما به زیانکاری خویش اگر مورد مغفرت و عطوفت حق قرار نگیریم اذعان داریم و با این همه زبان به شکر گشوده که «الحمدلله الذی دَلَّنا علی التوبه التی لم نفدها الا من فضله. سپاس خدایی را که ما را به توبه و بازگشت دلالت فرمود، توبهای که آن را از فضل خدا یافتیم». (دعای اول صحیفه سجادیه).
«آنِ» لیلهًْ القدر همچنان که هنگام وسعت یافتن زمان است، فرصت اتساع ظرفیتها و تحملها و قابلیتهاست. زمینهها و محاسبات متصلب و منجمد مادی در این هنگام قابلیت تغییر و دگرگونی پیدا میکنند. جهان، جهان تقدیر و تدبیر است؛ مجال تنگ اندازهها و محدوده تدبیرهای نارسای بشر است. اما در میدان اسباب و علل میتوان گونهای دیگر از تقدیر را تدبیر کرد و برگزید. «تقطعت بهم الاسباب» حکایت بیچارگی آنهاست که چشم از آسمان برداشتند و خود را مبدأ اسباب و علل پنداشتند و از چشم پروردگار افتادند. ما پناه میبریم به خدا از اینکه ازچشم عنایت حضرتش بیافتیم. «و لاترم بیکَرَمْیِ من سقط من عین رعایتک... و مرا مانند کسی که از چشم عنایت تو افتاده و جامه خواری و بدبختی از جانب تو بر او پوشیده شده، از درگاه خود دور مساز بلکه دستم را بگیر و از سقوط بیدینان و دلهره گمراهان و لغزش فریبخوردگان و ورطه هلاک شدگان نجات ده... مرا به حیات طیبه زنده بدار... و از شماتت دشمنان و پیشامد بلا و ذلت و خواری پناه بده... و مرا سرگشته در وادی طغیان و سرکشی رها مکن و مایه عبرت دیگران نخواه... و دیگری را جایگزین من نکن و نام مرا از دفتر نیکان تغییر نده». (دعای 47 صحیفه سجادیه).
💢 ادامه دارد