ابوعمرو شیبانی می گوید: امام صادق(ع) را دیدم که بیلی به دست داشت و با لباسی خشن و ضخیم در باغش مشغول کار بود و دانه های عرق از سر و روی ایشان سرازیر می شد. جلو رفتم و گفتم: فدایت شوم اجازه دهید کمکتان کنم. فرمود: دوست دارم که مرد برای کسب روزی در گرمای سوزان آفتاب اذیت شود. 🔰کافی/ج76/ص5