#فصل_دوم_ارام_من
#پارت205
تا کی می خوای به این کارات ادامه بدی؟
تا وقتی که نوبتم شه برم جهنم
بعد خندید.
اصلا درکش نمی کردم
گفت امشب اصلا از من جدا نمی شی
الان برمی گردم.
بلند شد رفت.
انگشت اشارش رو کشید روی گونم
مورمورم شدم.
کم کم داشتم میترسیدم.
قبل از اینکه بیاد بلند شدم و رفتم طبقه ی بالا
یه اتاق خالی پیدا کردم و رفتم توش
تا خواستم در و ببندم یه کفش مردونه لای در دیدم
عقب رفتم
وحید بود.
درو آروم هل داد و دست گردن وایساد جلوی در
یه لبخند هم رولبش بود
که منو می ترسوند.
اون آروم میومد جلو و من میفتم عقب
اینقدر رفتم تا دیگه راهی برای فرار نداشتم..............