(اصلاح مدیریت در خانواده و جامعه) | جلسه چهارم | انکار نیازِ جامعه و خانواده به مدیریت، نشانۀ چیست؟ 2_4. انسان به مدیریت مجبور است؛ به خاطر تنوع نیازها و علاقه‌مندی‌ها و امکاناتش  روی «تعدد و تنوع» به‌عنوان یک گوهر مرکزی در مدیریت، خیلی باید توجه و تأمل کرد. چون ما مثل حیوانات، موجودات بسیطی نیستیم که یک هدف داشته باشیم. لذا برای حیوانات، مدیریت معنا ندارد. البته در حیوانات هم یک سطوحی از مدیریت را میبینیم که به صورت غریزی انجام میشود ولی به طور کلی مدیریت، مسئله‌ی حیوان نیست. مثلا زنبور عسل را در نظر بگیرید؛ این زنبورها یک هدف دارند، اگرچه برای زنبورها یک ملکه‌ای وجود دارد اما ملکه‌ی زنبورها مدیر نیست، یک زاینده است که موجب تکثیر نسل میشود.  مدیریت، مسئله‌ی انسان است؛ چون انسان با تنوع نیازها، با تنوع علاقه‌مندی ها و با تنوع امکانات و ابزار مواجه است. مثال برای غذا خوردنتان مجبور هستید مدیریت کنید؛ چون یک نوع غذا نیست و چون یک نوع نیاز به غذا ندارید، نیازهایتان هم متنوع است. اینکه اول به کدام نیاز باید بپردازیم، میشود مدیریت.  مدیریت فرایندی است که انسان به آن مجبور است به خاطر تنوعی که در درون خودش و در بیرون خودش با آن مواجه است. حالا  اگر کسی مدیریت نکرد، حرکتش در زندگی مانند سُر خوردن یک قلوه سنگ در رودخانه است، یعنی همین طوری از آن بالای رودخانه به سمت پایین می آید و در برخوردِ تصادفی با اشیاء به یک شکلی در می‌آید؛ یا خرد می‌شود یا می‌شکند یا تصادفا شکل خوبی پیدا میکند. @Etr_Meshkat