•-----≈•≈•¤💦🍃⚫️🍃💦¤•≈•≈•-----•
#غم_نامه_کربلا_لهوف
قسمت 4⃣
🔸گفتگوى وليد با امام حسين عليه السّلام....
سپس وليد براى حسين عليه السّلام پيام فرستاد و او را به مقرّ فرماندارى فراخواند، امام حسين عليه السّلام با سى نفر از خاندان و غلامانش نزد وليد آمدند، وليد خبر مرگ معاويه را به امام حسين عليه السّلام گزارش داد و بيعت با يزيد را از آن حضرت درخواست كرد.
امام حسين عليه السّلام در پاسخ وليد چنين فرمود:
«اى امير! بيعت كردن لا بد در حضور مردم انجام مى گيرد، هنگامى كه فردا مردم را دعوت كردى مرا نيز با آنها دعوت كن.»
مروان كه در آنجا حاضر بود به وليد گفت: «اى امير! عذر حسين عليه السّلام را نپذير هم اكنون اگر بيعت نمى كند گردنش را بزن.»
حسين عليه السّلام خشمگين شد و به مروان فرمود: «اى واى بر تو اى پسر زرقا تو فرمان مى دهى كه گردن من زده شود، سوگند به خدا دروغ مى گويى و سرشت پليد خود را آشكار مى كنى.» سپس به وليد رو كرد و فرمود: «اى امير! ما خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم و كانون رسالت هستيم و آستانه ما محل رفت و آمد فرشتگان است، دفتر هستى به وسيله ما باز مى شود و صراط كمال به وسيله ما ختم مى گردد، يزيد مردى فاسق شرابخوار، آدم كش و جنايتكار آشكار و گستاخ است «
و مثلى لا يبايع بمثله
، شخصى مثل من با فردى مثل او بيعت نمى كند.» ولى صبر كن تا صبح فرا رسد، ما با دقّت در اين موضوع بينديشيم كه كداميك از ما سزاوار خلافت و اخذ بيعت هستيم.»
آنگاه امام حسين عليه السّلام از نزد وليد خارج شد.
مروان به وليد گفت: چرا دستور مرا كه همان گردن زدن باشد؟ اجرا نكردى وليد گفت: «واى بر تو، تو خواستى دين و دنياى مرا به باد دهى، سوگند به خدا من دوست ندارم كه همه دنيا
را مالك شوم در عوض دستم به خون حسين عليه السّلام آغشته باشد، سوگند به خدا گمان ندارم كسى دستش را به خون حسين عليه السّلام بيالايد و با خدا ملاقات كند مگر اينكه ميزان عملش سبك است، و خداوند در قيامت او را به خودش واگذارد، و او را از پليدى گناه پاك نسازد، و براى او عذاب دردناكى خواهد بود.»
◀️ ادامه دارد...
📚لهوف، مولف : سید بن طاووس
•-----≈•≈•¤💦🍃⚫️🍃💦¤•≈•≈•-----•
@Etr_Meshkat