قسمت 5⃣ 🔸حركت آگاهانه امام حسين عليه السّلام.. مؤلّف گويد: پس از بررسى هاى لازم براى ما روشن است كه امام حسين عليه السّلام از سرانجام حركتش آگاهى داشت، و وظيفه اش همان بود كه با اطمينان خاطر به آن اقدام كرد، دلايل نقلى پيرامون آگاهى آن حضرت از ماجراى خونين كربلا فراوان است از جمله: ۱- گروهى كه من نام آنها را در كتاب «غياث سلطان الورى» ذكر كرده‌ام به من خبر دادند، كه شيخ صدوق رحمة اللَّه در كتاب امالى، از مفضّل بن عمر نقل كرده امام صادق عليه السّلام از پدرانش روايت نموده كه روزى حسين عليه السّلام به حضور برادرش امام حسن عليه السّلام آمد (طبق روايات هنگام مسموم شدن امام حسن عليه السّلام بود) هنگامى كه چشم حسين عليه السّلام به چهره برادر افتاد گريست، امام حسن عليه السّلام پرسيد: چرا گريه مى كنى؟ حسين عليه السّلام فرمود: « ابكى لما يصنع بك ، گريه‌ام به خاطر آن مصائبى است كه بر تو وارد مى شود.» امام حسن عليه السّلام فرمود: آنچه بر من وارد شود زهرى است كه آن را به من مى خورانند، و به وسيله آن كشته مى شوم. و لكن لا يوم كيومك يا ابا عبد اللَّه، يزدلف اليك ثلاثون الف رجل يدّعون انّهم من امّة جدّنا محمّد صلى اللَّه عليه و آله و سلم ...، ولى هيچ روزى به سختى روز (شهادت) تو اى ابا عبد اللَّه نيست، كه سى هزار نفر تو را محاصره كنند، در حالى كه ادّعا مى كنند از امّت جدّ ما محمّد صلى اللَّه عليه و آله و سلم هستند، خود را به اسلام نسبت مى دهند، و همه آنها خود را براى كشتن و ريختن خون تو، و بى احترامى به حريم تو، و به اسارت گرفتن اهل بيت تو و غارت خيام تو آماده كرده اند، در اين هنگام است كه خداوند لعنتش را شامل حال بنى اميّه كند، و آسمان خون و خاكستر بر سر مردم بباراند، و هر چيزى حتى حيوانات وحشى و ماهيان درياها براى مصيبت تو مى گريند. 2.جماعتى از افرادى كه به آنها اشاره كردم به اسناد خود از عمر نسّابه رحمة اللَّه نقل كنند كه در قسمت پايانى كتاب خود «الشّافى في النّسب» به اسناد خود از جدّش محمّد بن عمر نقل كند كه از عمر بن على بن ابى طالب شنيدم كه به دائيهاى من (فرزندان عقيل) مى گفت: «هنگامى كه برادرم حسين عليه السّلام در مدينه بيعت با يزيد را رد كرد، من به محضرش رفتم، او را تنها يافتم عرض كردم، جانم به قربانت اى ابا غم نامه كربلا، ص: ۵۱ عبد اللَّه برادرت امام حسن عليه السّلام از پدرش على عليه السّلام نقل كرد- به اينجا كه رسيدم گريه گلويم را گرفت و منقلب شدم، ناله‌ام بلند شد- امام حسين عليه السّلام مرا به سينه اش چسبانيد و فرمود: «آيا خبر داد كه من كشته مى شوم؟ » عرض كردم: خدا آن روز را نياورد اى پسر رسول خدا. فرمود: «تو را به حق پدرت سوگند مى دهم، آيا او خبر از قتل من داد؟ » عرض كردم: «آرى چه مى شد كه خود را كنار نمى كشيدى و بيعت مى كردى؟ » امام حسين عليه السّلام در پاسخ فرمود: پدرم فرمود رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم به من خبر داد كه او و من هر دو كشته مى شويم، و قبر من (در كربلا) نزديك قبر پدرم (در نجف اشرف) خواهد بود «۱» آيا گمان مى كنى كه آنچه تو به آن آگاه هستى من آگاه نيستم؟ و انّه لا اعطى الدّنيّة من نفسى ابدا، و لتلقين فاطمة اباها شاكية ما لقيت ذريّتها من امّته، و لا يدخل الجنّة احدا آذاها في ذرّيّتها ، همانا حقيقت اين است كه من هرگز زير بار پستى و ذلّت نمى روم، روز قيامت در آن هنگام كه فاطمه عليها السّلام با پدرش ملاقات مى كند، شكوه آنچه را كه از ناحيه امّت پدر، به فرزندانش رسيده به آن حضرت خواهد كرد، احدى از كسانى كه حضرت زهرا عليها السّلام را در مورد فرزندانش آزرده اند، وارد بهشت نمى گردند. ◀️ ادامه دارد... 📚لهوف، مولف : سید بن طاووس •-----≈•≈•¤💦🍃⚫️🍃💦¤•≈•≈•----- @Etr_Meshkat