💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊
قسمت شانزدهم
▪️سوگنامه یاس وداع آخر
⚫️پاسى از شب گذشته بود. دلاور خیبر مثل ابر بهارى مى گرید و در اوج غربت و تنهایى یادگار پیامبر را غسل مى دهد. اسماء آب مى ریزد و على(ع) غسل مى دهد. بریز آب روان اسماء به جسم اطهر زهرا ولى آهسته آهسته همه خواب و على بیدار سرش بنهاده بر دیوار بگرید با دل خونبار ولى آهسته آهسته بعد از اتمام غسل، آنگاه که بدن بى جان یار مهربانش را کفن مى کرد، وقتى که خواست بند کفن را ببندد، صدا زد: «یا ام کلثوم! یا زینب! یا سکینة! یا فضة! یا حسن! یا حسین! هلموا تزودوا من امکم فهذا الفراق واللقاء فى الجنة؛ اى امکلثوم! زینب! سکینه! فضه! حسن! حسین(ع)! بیایید از مادرتان توشه برگیرید که وقت فراق و جدایى است و ملاقات به قیامت موکول مى شود.حسن و حسین(ع) آمدند و خود را بر روى جنازة مادر انداختند و صدا مى زدند: سلام ما را به جدمان رسول خدا(ص) برسان. امیرمؤمنان مى فرماید: «خدا را گواه مى گیرم که فاطمه ناله اندوهگینى کشید و دستهاى خود را گشود و فرزندان را مدتى در آغوش گرفت.» آن حضرت ادامه داد: در همین حال شنیدم هاتفى در آسمان صدا زد: «اى على! حسن و حسین(ع) را از روى سینه مادرشان بلند کن که سوگند به خدا این حالت آنها فرشتگان آسمان را به گریه انداخت.»
💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊
@Etr_Meskhat