. زلف بر باد مده، تا ندهی بر بادم ناز بنیاد مکُن، تا نکَنی نبیادم زلف را حلقه مکُن تا نکُنی در بندم طره را تاب مده تا ندهی بر بادم شهرهٔ شهر مشو تا ننهم سر در کوه شور شیرین منما تا نکُنی فرهادم رحم کن بر من مسکین و به فریادم رس تا به خاک در آصف نرسد فریادم .