.
طبیعی ست که خواسته یا ناخواسته، در بیان ویژگی ها و برنامههای نامزد مورد علاقه، برداشتی تعارض گونه برای هواداران نامزد دیگر پدید آید که منشا اختلاف و بگو و مگو و دلخوری بین ایشان شود.
پرسش بنده از هواداران گرامی این است؛
انصافا چه شناخت دقیقی از نامزدی دارید که فعلا طرفدار اولیهی او نشده اید؟ و از آن مهم تر چه شناختی از نامزد مورد هواداری خودتان دارید که توانسته اید ، با علم به وجوه مختلف نامزدها و اولویت بندی آن ، سنجش و ارزیابی دقیقی داشته داشته و عالمانه وارد جرگه ی هواداران یکی از عزیزان شده باشید؟!
پرسش دیگر را که شاید از خودم می کنم!
با این ملاحظه که قطعا امتیاز انتظاری یا صلاحیت پیش یابی شدهی فردی که میدانهای آزمایش بسیاری را با سربلندی و کمترین خطا ، طی کرده است، و هم چنان بر آن صراط روشن گام برمی دارد، بیشتر از فردی ست که این آزمون ها را نداده است. چه بسا بهتر از دیگری نیز به انجام رساند اما وجهی غالبی که عقل به آن سو گرایش دارد، داشتن کارنامهی قبولی از آزمون است تا ندادن آزمون و امید به قبولی ( حتا با امتیاز بیشتر)
با فرض دانستن وجوه گوناگون و تمام و کمال نامزدها، پرسشی که شاید برای چون حقیری، اندکی نیز تلخ باشد این است؛
آیا بنده به فرض پی بردن به کارنامه و برنامه همهی نامزدهای یک جبهه، صلاحیت کافی برای ارزیابی و سنجش امتیازات ، و در پایان، ارزش گذاری و اولویت بندی بین نامزدها را دارم؟
پاسخ عاقلانه آن است که شناخت بنده از کلیات و دامنهی ویژگی های هر نامزد ، می تواند او را در زمرهی فردی صالح یا غیر صالح برایم روشن کند. اما در بیان احراز مقام اصلح، نیاز است که عمق آن ویژگی ها و اولویت بندی هر شاخص، توسط افراد خبره، کاربلد و کارکشتهی انقلاب بسپاریم. افرادی که گاه یک تنه از انقلاب و نظام پاسداری کرده و آزمون پس داده های سربلند دوران هجوم فرهنگی و فتنهی سیاسی بوده اند.
مخلص کلام این که ، دین نه تنها از سیاست جدا نیست، بلکه این دو عین هم اند. اگر در موضوعات عبادی، دارای مرجع تقلید هستیم ، بایست و بایست در موضوعات سیاسی نیز دنبال مرجعیت سیاسی باشیم. و گر نه، آب عمل سیاسی ما همیشه به آسیاب سکولارها روان خواهد شد.
برای شناخت اصلح یا برترین فرد در هر بخشی چه راهی پیش روی ماست؟
فعلا با جنبهی تعهد ملی و دینی این فرد که سرآمد روزگار در رشتهی تخصصی خود است، کاری نداریم. عقلا برای شناخت چنین فردی به سراغ مردم کوچه و بازار، رسانه های قلم به مزد و حتا همهی همکاران این فرد نخواهیم رفت. این سه قشر هر کدام مبتلا به درجه ای از انحراف در شناخت دانشمند برجستهی مورد نظر ما هستند. طبیعی ست نظر هشتاد نفر از اهل فن و اساتید محرز آن علم، اولای بر نظر هشتاد میلیون نفر بلکه بر هشت میلیارد نفر غیر کارشناس و ناخبره برتری دارد.
اگر حوزهی کاری فرد اصلح، اجتماعی و آن هم در راس امور اجرایی یک کشور باشد، پای تعهد ملی به میان می آید. با این ملاحظه، همهی افراد اهل فن و خبرگان آن علم نیز دچار فیلتر خواهند شد. چرا؟ دلیل آن که اگر فردی اهل فن و از زمرهی خوبان علمی یک کشور باشد اما غیرت ملی نداشته باشد، این ویژگی مهم را در شناخت فرد اصلح علمی ملاحظه نخواهد کرد.
و اگر این فرد اصلح بخواهد در راس امور اجرایی یک کشور مسلمان قرار بگیرد، طبیعی ست افرادی محدود که؛
یک- خود در زمرهی برترین های آن علم هستند( عالم برجسته را، عالمان نخبه می شناسند)
دو-صفت تعهد اجتماعی یا غیرت ملی برای آنان ارزش به حساب می آید (عالم متعهد اجتماعی را عالمان دارای غیرت ملی شناخته و ارج می نهند)
و سوم این که ؛ از میان عالمان نخبهی دارای غیرت ملی ، کسانی می توانند انگشت روی یک مصلح اجتماعی در جامعه ی دینی بگذارند که هم عالم تراز باشند، هم غیرت ملی برایشان تعریف شده باشد و هم این که؛ برخوردار از امتیاز والای نگاه دینی به تفسیر و اجرای قوانین اسلام در مدیریت جامعه باشند.
( عالمان نخبهی دارای غیرت ملی و برخوردار از نگاه دینی ، صلاحیت شناخت و معرفی فردی برجسته از میان خود که واجد برترین امتیازات علمی، غیرت ملی و متعهد به کارایی و اجرای قوانین اسلام را دارند)
این بخش از کار، یعنی دین شناسی و دین باوری، مهم ترین و پایهای ترین ویژگی نامزد اصلح است که کوچکترین انحراف در آن، به شکاف هایی در جامعه منجر خواهد شد که پر کردن آن، تنها با صرف وقت هزینههای بسیار امکان پذیر است.
با این روند، می بینیم که هرم انتخاب اصلح ( با سه شرط علمی، غیرت ملی، متعهد اسلامی) هرمی از بالا به پایین است.