✍ مهدی اخوان ثالث
🍂آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر ، با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بی برگی
روز و شب تنهاست
با سکوت پاک غمناکش
🍁ساز او باران،
سرودش باد
جامهاش شولای عریانی ست
ور جز اینش جامهای باید
بافته بس شعله ی زر تار ِ پودش باد.
🍂گو بروید،
یا نروید،
هر چه در هر جا که خواهد،
یا نمیخواهد
باغبان و رهگذاری نیست.
باغ نومیدان،
چشم در راه بهاری نیست.
🍁گر ز چشمش پرتو ِ گرمی نمیتابد
ور به رویش برگ ِ لبخندی نمیروید ؛
باغ بی برگی که میگوید که زیبا نیست؟
🍂داستان از میوه های سر به گردونسای اینک خفته در تابوت ِ
پست ِ خاک میگوید.
🍂باغ بی برگی
خندهاش خونیست اشکآمیز.
جاودان بر اسب ِ یال افشان ِ زردش
میچمد در آن
🍁پادشاه فصلها پاییز ...
https://eitaa.com/JAVALDUZ