هوالعزیز 💐 🌿حال من حال کودکی آرام 🌿بین آغوش گرم مادر بود 🌿شانه می‌زد به مویِ من گاهی 🌿حال من از همیشه بهتر بود 🌿مادرم خانه‌دار قهاریست 🌿از همان کودکیش بانو بود 🌿وَ به من یاد داد مردی را 🌿دست‌هایش که روی زانو بود 🌿صبر و ایثار و عشق در هم شد 🌿خسته شد از کرامتش دنیا 🌿هی به سویش دوید و هی نرسید 🌿به بلندایِ قامتش دنیا 🌿قبل خورشید و ماه شد روشن 🌿دور او چرخ زد زمین و زحل 🌿می‌کشید از نگاه مادر من 🌿طرح لبخند را خدای عزوجل 🌿مادرم دست عقل را که گرفت 🌿پا به پا برد و رفتنش آموخت 🌿عقل دیوانه‌وار شد... 🌿رفت و در نگاهش 🌿واژه‌ها مرا کجا بردند؟ 🌿مادر و عشق و آتش و ... ای وای... 🌿بند بند وجود شعرم ... 🌿حال من حال کودکی آرام 🌿بین آغوش گرم مادر بود 🌿وای از آن لحظه‌ای که خود دیدم 🌿مادرم زیر آتش و در بود... دلاوار👌 https://eitaa.com/JAVALDUZ