هوالحی 💐 ▪️روزی کریم خان زند در دیوان مظالم نشسته بود، شخصی فریاد بر آورد و طلب انصاف کرد. ▪️کریم خان از او پرسید کیستی؟ ▪️آن شخص گفت مردی تاجر پیشه ام و آنچه داشتم از من دزدیدند. ▪️کریم خان گفت وقتی مالت را دزدیدند تو چه می کردی؟ ▪️تاجر گفت خوابیده بودم. کریم خان ▪️گفت: چرا خوابیده بودی؟ ▪️تاجر گفت: چنین پنداشتم که تو بیداری! گنجینه_لطایف👌 @JAVALDUZ