•آلبومِشکسته🖇
تو به خاطر نداری، اما لحظه های طاقت فرسایی که بر ساحل گذشت از جلوی دیدگان مان کنار نمی روند؛
سپیدی لباس نو عروسی که آغشته به خون شاه داماد مجلس شد؛ نمی دانم چه حکمتی در کار بود که ساحلم جان دادن هر دو معشوقه اش را به چشم دید، البته تو نیز دست کم از آن نبودی و شاهد جان دادن نورچشمی محمدی شدی که خالصانه دوستت میداشت.
آسمان تاریک است؛
درست مثل زندگی نیمه کاره ی ساحل و داوود،
ماه روشنی بخش این آسمان که اکنون تو را مادر خطاب می کند در دستان تو شگفته است. نباتت را می گویم. نباتِ تو، نباتِ رسول، نباتِ یاسین، و هر کسی که برای پر کردن جای خالی مادر و پدرش آستین بالا زدند و کاری کردند.
شهادتِداوود ، مرگِساحل و جنونِرسول از یادمان نمی رود،
همانگونه که تصویر آن روزها در ذهنت آشیان دارند.
بیایکانالمتوجهمیشیمخاطباینحرفکیبوده👀🙈
منتظرتم🌱
https://rubika.ir/joinc/CBJHFEGD0CXQNGWNJSHGPTTYULMGLJDX