رمان محکـــوم🔥
یک رمان داسولی🥺
یک رمان عاشقانه❤️🩹
رمانی پر از اتفاقات عجیب و غریب عاشق ها🥲
تیکه هایی از رمان🖤
مگه میشه آدم عاشق نشه؟!
مگه میشه بخاطر عشقش دیوونه نشه؟
مگه میشه بدون عشقش زندگی کنه؟
اونم اگر عشقش برادرش باشه!
بابا راستش رو بگو!
رسول کجاست؟
چرا نه زنگ میزنه نه جواب تلفن میده؟
خسته شدم داوود خسته شدم!
چقدر این لعنتی رو توی دلم نگه دارم!
یکی نیست بره برام پا پیش بزاره!
داوود چشمات رو باز کن!
بخاطر داداش رسولت!
بخاطر منی که عاشقتم!
بخاطر قولی که به برادرت دادم!
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
زندگی عاشقانه ی دو تا خواهر و دو تا برادر💔
دختری که بخاطر انتخاب اشتباهش محکوم میشه به عاشقی اشتباه!
برادری که بخاطر عشقش خودش رو توی خطر میندازه!
برادرش تا دم مرگ میره ولی بخاطر برادرش دوباره چشماش رو باز میکنه!
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
بزن روی لینک زیر تا از اتفاقات با خبر بشی!
https://rubika.ir/joinc/CEIEHDDE0JRDBWDPRBOXQPEISIFDKWWM