🔷
ترور ممنوع
🔶 آیت الله سید هادی خسروشاهی
پس از ماجرای عزل بنی صدر و فرار وی به خارج، جناب اندیشه بزرگ قرن! ترور در ایران را نبردی آزادی بخش نامید و هر روز در گفتگوهای خود با رسانههای غربی، نظام اسلامی ایران را تحت عنوان حکومت ملّا تاریا! مورد اتهام و هجمه قرار میداد. در آن ایّام، اعلام همبستگی با فرقه نفاق و به اصطلاح شورای ملی مقاومت! امر رایجی شده بود و هر کسی که میخواست در غرب بماند، به بهانهای به آن ملحق میشد!. در این میان، یکی از برادران دانشجو که در شهر جنوا تحصیل میکرد و عضو انجمن اسلامی دانشجویان در ایتالیا بود، نزد من آمد و اطلاع داد که میخواهد به پاریس برود و به مقاومت ملحق شود و پس از جلب اعتماد سران آن بنیصدر را ترور کند!.
البته او در ضمن از من به عنوان یک روحانی، مجوز شرعی میخواست و به دنبال موافقت مرکز یا نهاد دیگری نبود. اما من به او گفتم که: بنده نه قاضی شرع هستم و نه حاکم دادگاه انقلاب و نه اهل حکم و فتوی در این قبیل امور، و اگر قرار بود در این زمینهها مسئولیتی را بپذیرم، در ایران دعوت شهید آیتالله قدوسی برای سرپرستی یکی از دادگاههای انقلاب را قبول میکردم اما من نپذیرفتم، چون هر کسی را خداوند برای کاری ساخته است و کار من، کار فرهنگی است و در امور دیگر، دخالتی نداشتهام و قصد هم ندارم که دخالت کنم.
اصرار نامبرده بر عملی ساختن تصمیم خود باعث شد که من به او بگویم: برای شرکت در سمینار سفرای ایران در خارج، که هفته آینده در تهران منعقد خواهد شد، عازم ایران هستم و حکم شرعی این امر را فقط از امام خمینی که شما مقلد ایشان هستید، خواهم پرسید و پاسخ را برای شما خواهم آورد! برادر دانشجو که در خلوص او شکی نبود و بعدها هم جز کادر رسمی وزارت امور خارجه شد، خیلی خوشحال گشت و قرار شد که منتظر پاسخ و نظریه امام خمینی (ره) باشد.
هفته بعد که به ایران آمدم و در دیدار با امام، موضوع را به عنوان یک سئوال شرعی مطرح کردم. امام فرمودند: برای چی این کار را میخواهد انجام دهد؟
گفتم: آقای بنیصدر در خارج، مصاحبههای زیادی علیه حضرتعالی و نظام اسلامی انجام میدهد و مقالاتی نیز در روزنامه انقلاب اسلامی خود، علیه ولایت فقیه مینویسد.
امام فرمود: مگر کسی را که علیه من حرف میزند، میتوان کشت؟ ولایت فقیه هم که ما به آن معتقدیم یک مسئله فقهی است و آقایان فقهاء هم در باره آن نظرات مختلفی دارند و البته آن آدم، در مقالات خود که جنابعالی برای من فرستاده بودید و من بعضی از آنها را خواندم، به من فحش میدهد، و آیا کسی را که به من فحش میدهد میتوان به قتل رساند؟
البته این بیانات امام به اصطلاح، طلبهها استفهام استنکاری بود. یعنی نمیشود کسی را با این اتهامات، به قتل رساند. من پس از این بیانات سکوت کردم، ولی امام افزودند: البته من وقت نداشتم همه کتاب ها و نوشتههای این آدم را بخوانم. اگر جنابعالی مطالعه کردهاید، آیا مطلبی در آنها دارد که منکر ضروریات دین، مثلاً حجاب شده باشد؟ مانند آن خبیث که منکر حکم قطع یَد سارق که یک حکم الهی است شد و گفت که او اسلامی را میخواهد که در آن قطع ید سارق نباشد، این یعنی انکار یکی از احکام قرآنی. آیا آن آدم هم در نوشتجات خود، چنین نظریاتی ابراز کرده است؟
به امام عرض کردم که: بنده اغلب آثار آقای بنی صدر را در گذشتهها خواندهام. نامبرده در آن آثاری که من خواندهام، منکر هیچ یک از ضروریات دین نشده و بلکه در مورد مثلاً ضرورت حفظ حجاب، کتاب هم نوشته است!.
امام فرمود: اگر این طور است، پس شما آن فرد را از طرف من نهی کنید و اجازه ندهید که این کار را انجام دهد. و افزودند: من در روزهای آخر که او مغرور شده بود و در سراشیبی سقوط قرار داشت برای نجات او خواستم که نزد من بیاید و قصدم آن بود که در همینجا بنشیند کتاب و مقاله بنویسد و اگر نظری منطقی دارد، به طور معقول عرضه کند تا نظام آن را بررسی کند، ولی او نیامد و به منافقین پناه برد و برای ابد خود را ضایع کرد و من یقین دارم دیر یا زود منافقین هم او را تنها خواهند گذاشت.
📚 اپلیکیشن
کارنامه (تقویم تاریخ دستاوردهای انقلاب اسلامی) - خاطرات
🔹
نصب کارنامه از کافه بازار
🔹
نصب کارنامه از مایکت
🔸 به ما بپیوندید.
https://eitaa.com/karnameap