سلام یه بار بچه بودم دبستان بودم ماه رمضون بود میخاستیم سحری بخوریم البته با مادرم بودیم برادرم خیلی هنوز دنیا نیومده بود بعد گوشی هم نبود خلاصه ما سحر بیدار شدیم تا ساعت چهار هست دیگه خلاصه سحری تکمیل زدیم بعدش منتظر اذان بودیم من گفتم تا اذان یه چرتی برم بیدار شدم تا اذان خیلی وقته گفتن و ما بعد اذان سحری خوردیم غافل از اینکه ساعتمون خوابیده بود و حواسمون بهش نبود😁 @Fahma_KanoonTaha