🍃🌹🕊🍃🌹🕊🍃
🌹🕊🍃
🍃
#نذر_کرده_امام_رضا(ع)
محمدجواد یکبار سال ۹۲، ۴۰ روز به سوریه رفته و اوضاع آنجا را دیده بود. یکی از همرزمانش از اعزام اول محمدجواد که وارد سوریه شدند را اینگونه برایم تعریف کرد:
«وقتی هواپیما نشست به محل استقرار منتقل شدیم، تازه همه فهمیدیم که در سوریه چه خبر است. دیگر از آن کشور آباد نشانی نبود و خرابهای بیش نمانده بود. محمدجواد که عمری به مطالعه زندگی شهدا و خواندن تاریخ دفاع مقدس گذرانده بود، تازه حس میکرد که فضای آن زمان چگونه بوده است و میتوانست حالا از نزدیک جنگ را لمس کند.
روزها به مبارزه و جنگ میگذشت و محمدجواد میدید که دوباره دوران باباییها و همتها زنده شدهاند و اینجا همان خرمشهر و شلمچه است. رشادت و شجاعت خود محمدجواد هم خیلی زود در بین رزمندگان ثابت شد.
ما در کنار هم روزهای سخت را در مقابل نیروهای تکفیری و تروریستی میگذراندیم. با کسانی مواجه میشدیم که دیگران حتی از دیدن تصویرشان وحشت میکنند و میدیدیم که چطور همرزمان و دوستان عزیزمان یکییکی پرپر میشوند و همه بهخوبی میدانستیم روزی هم نوبت ما خواهد رسید.
محمدجواد هم مانند خیلی از رزمندگانی که آمده بودند عاشق شهادت بود و اصلاً به جستجوی شهادت تا به اینجا آمده بود. دعای قنوتش شهادت بود و فقط همین یک آرزو را در دنیا داشت.
روحالله کافیزاده از دوستان صمیمی محمدجواد در عملیاتی به شهادت رسیده بود و حالا این محمدجواد بود که باید وسایل روحالله را به شهرشان بازمیگرداند و به خانواده صمیمیترین دوستش تسلیت میگفت. میتوانست درک کند که در زمان دفاع مقدس چقدر برای کسانی که دوستانشان شهید میشدند سخت بوده که خبر شهادت ببرند. حالا همهچیز را لمس میکرد و لحظهبهلحظه خودش را بهجای آنان میگذاشت.»
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_محمدجواد_قربانی
🔻قسمت هفتم🔺
@Fahma_KanoonTaha
🍃
🌹🕊🍃
🍃🌹🕊🍃🌹🕊🍃