16M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
شعری که احمد بابایی در حضور رهبر خواند حُرمتش واجب است در دو جهان هر که در فکر احترام علی ست از یمن تا به شام، معلوم است هرچه دعواست پای نام علی ست پای نام علی ست دعواها... دامن زخم را ز کف ندهیم اختیار مناره را هرگز به اذان‌های بی طرف ندهیم در اذان‌های بی طرف، ارثی ست که به اَشراف بی شرف برسد کوری چشمِ تنگ این اَشراف، روزی خلق از نجف برسد جلوه‌ای کرد و صبح محشر شد لیله القدر روز مادر شد دل ما زلف و دست او شانه ست مادر ما ز بس که حنانه ست ابر شد و گاه و گاه باران شد یک دو دم جلوه کرد و پنهان شد گاه از جبر یار می‌گویم گاه بی‌اختیار می‌گویم عجز الواصفون عن صفتک ما عرفناک حق معرفتک جلواتش نهفته مانده هنوز وصف زهرا نگفته مانده هنوز از دو چشم علی صفاتش بین پنج نوبت تجلیاتش بین صبح صادق شراب نوری اوست دل ما شیعه‌ی تنوری اوست گره بغض را که وا می‌کرد باز همسایه را دعا می‌کرد غوت او بود سیری مردم غصّه‌ی او اسیری مردم من به او آفتاب می‌گویم حیدر در حجاب می‌گویم نفس او پرده‌دار دلبر بود نفسش رونمای محشر بود خشک مغزان از او چه می‌دانند؟ چشم خیسش غدیر حیدر بود دو دم او قنوت طولانی جانمازش جهاد اکبر بود سفره‌ی وحی در زمین انداخت پدرش را ز بس که مادر بود حوریه آنقدر که من خواندم از لباس خودش سبک‌تر بود درک زهرا شهید می‌خواهد مادر ما شهید پرور بود لب دیوار و در پر از قسم است او نخستین مدافع حرم است رجز آن‌جا که اهل میدان است صحبت از مادر شهیدان است کم ما را زیاد کرده بتول مادری بر عماد کرده بتول کوثر آموزگار خوش عهدی‌ست یکی ار نسل او ابومهدی‌ست @Fahma_KanoonTah