سلام بهترین خاطره ی من از ماه رمضان پارسال بود ، مادر یک قابلمه کوچک شله زرد درست کرده بود . من و خواهر کوچکم شله زرد خیلی دوست داشتیم ! اون روز مادر برای افطار فقط شله زرد آماده کرده بود . نزدیک افطار مادرم در ظرفهای کوچک شله زرد ریخت وبا کمک من روی انها را با دارچین و پودر گل تزیین کرد، من و خواهرم برای خوردن شله زرد لحظه شماری میکردیم ولی مادر از اینکه نتونسته بود غذای دیگری برای افطار خودش و پدرم اماده کند ناراحت به نظر میرسد . مادر از من خواست تعدادی از شله زردها را برای همسایه ها ببرم که من و خواهرم با ذوق خاصی این کار را انجام دادم ؛ هر کدام از همسایه ها که برایش شله زرد بردیم در عوض یک کاسه آش و دیگری سوپ به ما دادن . ان شب سفره ی ما از هرشبی رنگین تر بود !