📌 دو حاجت - قسمت دوم و پایانی
2⃣ احمد ادامه داد: «خدا حاجت دومت را برای اربعین گذاشته است تا ببيند چگونه مراقب اعمالت هستی.» من تا اربعین به مراقبه ادامه دادم ولی کاش روز اربعین بیشتر مراقبه میکردم...
👈 جریان از اين قرار بود: شخصی کنار من شروع به غیبت کرد. من وظیفه داشتم مانع او شوم، اما ملاحظه کردم و حرفی نزدم حتی كمی خندیدم!
🔻 بعد سریع به خود آمدم و متوجه اشتباهم شدم. سپس تا اربعین و بعد از آن مراقب بودم خطایی از من سر نزند. بعد از اربعین نزد احمد رفتم تا ببینم اوضاعم چگونه است؟
◾️ احمد گفت: «متاسفانه وضعت خوب نیست و خدا فعلا حاجت دومت را نمیدهد؛» سپس به مجلس غیبت اشاره كرد و گفت: «نتوانستی آنطور كه انتظار میرفت مراقبه داشته باشی.» آه از دلم بر آمد زيرا به خاطر يک غفلت، شیرینی گرفتن حاجتم را از دست داده بودم.
📚 به نقل از کتاب «عارفانه»: خاطرات شهید احمدعلی نیری
📖
#داستان_کوتاه
📎 ویژهٔ طرح
#خودسازۍ چهلروزهٔ
#نه_به_مرده_خواری
༻🇮🇷ڪانالخطرهــبرے🇮🇷༺
[🌿]ـ
@mahdave313 ـ[🌿]