روز گار سیمی
دفتر کاهی به ز دفتر سیمی
زمانه چه زود عوض شد
آن روز ها گه دفتر زندگی امان کاهی بود
ساده بودیم و با هم
دو تا دوتا بودیم و برای هم
کاهی بودیم، اما در کنار هم
و اگر دستِ روزگار می خواست ورق عمرمان را بکند
با هم جدا می شدیم
دو تایی
اما از وقتی که سیمی گشتیم
تنها به فکر خویشتن گشتیم
و در حصار خودبینی و خودخواهی ها اسیر
و چون دست روزگار ورق عمرمان را کند
یک به یک جدا شدیم
بی آنکه از هم باخبر گردیم
و چه زود عوض شدیم
وقتی که سیمی شدیم
و چه زود از هم جدا شدیم
وقتی که سیمی شدیم
و کاهش هنوز کاهی بودیم
و از این روزگار سیمی رها بودیم
عطاران_ یک معلم