روز گار سیمی دفتر کاهی به ز دفتر سیمی زمانه چه زود عوض شد آن روز ها گه دفتر زندگی امان کاهی بود ساده بودیم و با هم دو تا دوتا بودیم و برای هم کاهی بودیم، اما در کنار هم و اگر دستِ روزگار می خواست ورق عمرمان را بکند با هم جدا می شدیم دو تایی اما از وقتی که سیمی گشتیم تنها به فکر خویشتن گشتیم و در حصار خودبینی و خودخواهی ها اسیر و چون دست روزگار ورق عمرمان را کند یک به یک جدا شدیم بی آنکه از هم باخبر گردیم و چه زود عوض شدیم وقتی که سیمی شدیم و چه زود از هم جدا شدیم وقتی که سیمی شدیم و کاهش هنوز کاهی بودیم و از این روزگار سیمی رها بودیم عطاران_ یک معلم