ای پیش پروازِ کبوترهایِ زخمی
بابایِ مفقودالاثر بابایِ زخمی !
دور از تو سهمِ دختر از این هفته هم پَر ..
پس کِی؟کِی از حالُ هوایِ خانه غم پَر ؟
تا یاد دارم برگی از تاریخ بودی
یک قابِ چوبی رویِ دستِ میخ بودی
تویِ کتابم هرچه بابا آب میداد ،
مادر نشانم عکسِ تویِ قاب میداد !
اینجا کنارِ قابِ عکست جان سپردم
از بس که از این هفته ها سرکوفت خوردم
من بیست سالم شد ، هنوزم تویِ قابی ؟
خب یک تکانی لااَقَل مردِ حسابی
یک بار هم از گیرُ دارِ قاب رد شو !
از سیمهایِ خار دارِ قاب رد شو
برگردُ تنها یک بغل بابایِ من باش ..
ها ! یک بغل برگرد و تنها جایِ من باش
شاید تو هم شرمندهی یک مُشت خاکی ..
جاماندهای ، در ماجرایِ بیپلاکی
عیبی ندارد خاک هم باشی قبول است
یک چفیه و یک ساک هم باشی قبول است ؛
تنها تلاشش انتظار استُ سکوت است
پروانهای که تویِ تارِ عنکبوت است
ای عکسهایت رویِ زخمِ دل نمک پاش *
یک بار هم بابایِ معلومالاثر باش .
غــریــبــ🇮🇷طــوس
[ @Ahmad_Mohammad_Meshlab_313 ]