یارو مامانش میاد میگه پاشو جاتو جمع کن پاشو لباساتو جمع کن یهویی داد میزنه فحش میده مامانه میره بعدش یهویی یادش میاد اکه هی این چند دقیقه پیش بود میگفت الهم الرزقتا شهادتا ریاستارد کردی که برادر من خواهر من