🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠
#آخرین_خاکریز
✫⇠
#قسمت2⃣8⃣
✍نویسنده:میکاییل احمدزاده
شهر تكريت، زادگاه صدام حسين
از بيابانهاي وسيع عبور ميكرديم و جز بيابان، چيزي ديده نميشد. در بين
راه شهر معروف تكريت را هم ديديم كه در ساية حمايت صدام، به شهري آباد
تبديل شده بود. اين شهر از هر چهار گوشه به وسيلة انواع ضدهوايي و
موشكهاي زمين به هوا، پوشش داده ميشد و با خاكريزهاي بلندي احاطه
شده، مانند پادگاني از آنان محافظت ميشد. سرانجام به مقابل اردوگاه بزرگ
نگهداري اسراي ايراني در استان «صلاح الدين» رسيديم. همه از جاي خود بلند
شدند تا زندان هميشگي خود را براي اولين و شايد آخرين بار از بيرون نظاره
كنند. در آن لحظات سعي ميكرديم منظرهها را به خوبي در ذهنمان ثبت كنيم.
تعداد زيادي اردوگاه با ساختمانها و تأسيسات مختلف در اشكال و ابعاد
گوناگون در هر سوي اين منطقه ديده ميشدند و محلي خشك و عاري از آب و
علف بود. اطراف آن نيز تا چشم كار ميكرد، صحرا و بيابان بود. با ديدن اين
مناظر يقين پيدا كرديم كه روزگار بسيار سخت و وحشتناكي در پيش داريم.
سربازان عراقي مستقر در اردوگاهها، با ديدن اتوبوسها، جلوِ درها صف كشيدند.
آنان چوب، چماق، كابل، سيم خاردار و حتي لولة آب به دست داشتند. وقتي
اتوبوسها توقف ميكردند تا تعدادي اسير به هر اردوگاه تحويل دهند، سربازان
عراقي اسراي تازه وارد را مجبور ميكردند از داخل دو صف به طول 50متر ـ كه
به تونل مرگ معروف بود ـ عبور كنند و سپس با هر چه كه در دست داشتند،
بر سر و روي اسرا ميزدند. آنان با اين كار ميخواستند اسرا را بترسانند و اين
اولين پذيرايي آنان از ما بود.
لحظات بسيار وحشتناكي بود. هر اسير از ابتداي ورود تا خروج از اين مسير،
بيش از 90ضربه ميخورد و دست و پاها ميشكست و چشمها بيرون ميريخت.
همة اسرا بايد اين مرحله را طي ميكردند و هيچ استثنايي نبود. وقتي ظرفيت
يك اردوگاه تمام ميشد، اسرا را به اردوگاه ديگري حركت ميدادند. فاصلة
اردوگاهها از هم، بيش از چند صد متر نبود. ساختمانهاي اين اردوگاه در سال 65م و هنگام آغاز جنگ اعراب و اسرائيل براي اسكان نيروهاي عرب زبان در
حال جنگ با ارتش رژيم اشغالگر قدس ساخته شده بود كه داراي پنجرههاي
كوچك و سقف و كف بتون بودند كه به خاطر شكست ارتش اعراب، تا شروع
جنگ تحميلي بدون استفاده باقي مانده بودند. محوطة بيرون نيز عاري از
هرگونه درختي بود و فقط تانكرهاي بلند آب اردوگاهها از هر سو جلب توجه
ميكرد. اسراي ايراني بين اردوگاهها تقسيم ميشدند. وقتي نوبت اتوبوس ما
رسيد، اردوگاههاي كوچك پر شده بودند كه به همين دليل ما را به
ساختمانهاي مخروبه و متروكه اي منتقل كردند كه نه حصار داشت و نه
امكانات رفاهي مانند آب، دستشويي و حمام. حدود 2500نفر از ما را به اين
ساختمانها بردند كه در نتيجه از برخي دوستانمان براي هميشه جدا شده، هر
كدام به اردوگاهي منتقل شديم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
■⇨
@Ganje_arsh