🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠
#آخرین_خاکریز
✫⇠
#قسمت0⃣9⃣
✍نویسنده:میکاییل احمدزاده
انتقام از منافقين در اردوگاه
چند ماهي نگذشته بود كه سازمان منافقين شروع به تبليغات منفي براي
جنگ رواني و همسو كردن اسرا با خود كردند. آنان ميپنداشتند اكنون كه اسرا
در وضعيت بسيار سختي هستند، به طور قطع پشيمان هستند و اين بهترين
فرصت براي جذب نيرو است. آنان نشريات مختلفي را بين آسايشگاهها پخش
ميكردند؛ اما اسرا اين نشريات را پاره ميكردند و گاه براي اين كارشان توسط
سربازان عراقي به سختي تنبيه ميشدند.
يك روز كه براي گرفتن غذا به آشپزخانه رفتيم، تعدادي را با لباسهاي
شخصي ديديم كه براي گرفتن غذا از قسمت ديگر اردوگاه آمدهاند. نميدانستيم
آنان چه كساني هستند؛ چون صحبت كردن با هم در بيرون از آسايشگاه
مجازات داشت. ابتدا تصور كرديم ايراني هستند و به تازگي اسير شده اند. در بين
اسرا يك پزشك بود كه كارهايي ساده مانند پانسمان و تجويز قرص را زير نظر
عراقيها به عهده داشت و اتاقش در قسمتي از اردوگاه قرار داشت كه اين افراد
هم در آنجا بودند. هنگام ظهر كه پزشك به آسايشگاه آمد، خبر داد كه اين افراد از منافقين هستند و مشخص نيست به چه منظوري به اردوگاه آمده اند. هر كدام
از اسرا حدسي ميزد؛ ولي سرانجام به اين نتيجه رسيديم كه منافقين
ميخواهند با اين ترفند كه در راه وطن اسير شدهاند، با اسراي جنگي رابطة
دوستي برقرار كنند و آنگاه اهدافشان را ـ كه ايجاد تفرقه بين اسرا، مخالفت
با نظام جمهوري اسلامي، تخلية اطلاعاتي و جذب نيرو بود ـ اجرا كنند. حضور
آنان خيلي سريع در همة اردوگاه پيچيد. جلسات مخفي بين اسرا تشكيل شد و
همه عقيده داشتند نبايد اجازه بدهيم اين منافقين آزادانه هر كاري كه
ميخواهند انجام دهند؛ بنابراين تبليغات متقابل شروع شد و هر آنچه كه
منافقين و عراقيها انجام ميدادند، با درايت و آگاهي اسرا خنثي ميشد. در
آسايشگاهها خبرچين هايي بودند كه اخبار را به عراقيها منتقل ميكردند و در
مقابل عراقيها نيز دنبال ما بودند تا جمع ما را از بين ببرند.
با كمك چند نفر و به بهانه هاي مختلف، در حين گرفتن غذا درگيري ايجاد
كرديم و عراقيها نيز براي حمايت از منافقين، برخي اسرا را به سختي تنبيه
كرده، به داخل زندان انفرادي انداختند. هدف ما هم همين بود. در ادامه و در
حمايت از دوستانمان، همصدا با ساير آسايشگاهها به سوي عراقيها حمله كرديم.
درگيري شروع شد. از فرصت استفاده كرديم و با حدود 500نفر، به منافقين در
قسمت ديگر اردوگاه حمله كرديم. زنگ خطر اردوگاه به صدا درآمد و نگهبانان
ساير اردوگاهها هم به حمايت از عراقيها و سركوب ما، با هر آنچه كه در دست
داشتند، به سوي اردوگاه ما ميدويدند.
نقشه اين بود كه در صورت رسيدن نيروي كمكي به عراقيها، عدهاي از اسرا
با آنان درگير شوند و بقيه خود را به منافقين برسانند. منافقين هم كه از دور
خطر را احساس كرده بودند، جايي براي فرار نداشتند. همراه اسرا كه از روز قبل
سيمهاي خاردار و تيغه هاي برنده آماده كرده بودند، به اتفاق بقيه و با سنگ و
مشت و لگد، به جان منافقين افتاديم. متوجه زمان نبوديم؛ ولي تمامي اين
اقدامات در زماني بسيار كوتاه انجام گرفت. منافقين نميتوانستند در مقابل اسراي درد كشيده مقاومت كنند. سر، دست، پا و دندانهاي بسياري از منافقين
شكسته شد. صداي فرياد و نالة آنان در فضا پيچيده بود و چند نفرشان به حال
اغما رفتند.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
■⇨
@Ganje_arsh