مشاهدات امروزم در تهران - بخش دوم تیپ و سن معترضان اکثر تجمع‌کننده‌ها دختر و پسرهایی در سنین دانشجویی و پر از شور و حرارت بودند که در میانشان دو سه تا از اراذل هم میانداری می‌کردند. این اراذل می‌آمدند وسط خیابان و عربده می‌کشیدند و سعی می‌کردند راه‌بندان و ترافیک سنگین ایجاد کنند. البته پلیس نمی‌گذاشت خیابان اصلی را مسدود کنند. جالب بود که پلیس اصلاً - حتی سردسته‌ها را - بازداشت نمی‌کرد و فقط متفرقشان می‌نمود. بعضی پسرهای جوان هم با دوست دخترانشان آمده و دورتر ایستاده بودند تا اگر اوضاع خوب بود احتمالا به جمعیت بپیوندند‌. مثلا! پسر و دخترها دست در دست هم یا دست بر کمر یکدیگر، در فاصله چندصد متریِ تجمع‌ها تماشاچی بودند. بعضی از آنها نوشابه یا خوراکی گرفته بودند و نوشِ جان و همزمان تماشا میکردند که اوضاع به چه سمتی می‌رود تا تصمیم بعدی را متناسب با شرایط بگیرند. ● عملکرد نیروهای امنیتی برداشتِ من این بود که نیروهای امنیتی دستکم تا حدود ساعت 2:30 که من شاهد ماجرا بودم، توانسته بودند حوالی میدان انقلاب را به خوبی مهار کنند که نه رفت و آمد خودروها متوقف و نه تجمع بزرگ ایجاد شود و نه درگیری و خشونتی پیش بیاید. احتمالا از بالا با پهپاد، همه چیز را زیر نظر داشتند و در یک اتاق فکر و از طریق بی‌سیم به گارد ویژه دستور می‌دادند که به کدام سمت بروند یا برگردند و ... ظاهراً پلیس دستور داشت صبوری کند و شاید کسانی داشتند از تجمع‌کننده‌ها فیلم می‌گرفتند تا به سرشاخه‌ها برسند. ● جلو کشیدنِ زمان تجمع من فکر می‌کردم اگر اغتشاشی باشد حدود ساعت 5 غروب شروع شود که به تاریکی شب برخورد کند و اصلاً توقع نداشتم اینقدر زود یعنی ساعت 2 عصر شروع کنند. ظاهرا بعد از حوادث تروریستی زاهدان، معترضانِ تهران هم روحیه گرفته بودند. طبعاً تجمع در روز باعث می‌شود چهره افراد در دوربین‌ها واضح‌تر باشد، مخصوصا که خیلی‌هایشان ماسک هم نداشتند! ● حوادثی که برای خودم پیش آمد در بخشی از مسیرم از کنار یک گروه تقریبا 30 نفری از معترضان رد می‌شدم که یک‌دفعه گارد ویژه به سمت آن‌ها آمدند و همه پا به فرار گذاشتند. موقعیت من طوری بود که ناخواسته بین معترضان گیر افتاده بودم و مجبور شدم با آنها پنجاه شصت متر بدوم. یکی از معترضین پشت سر من بود و میگفت تندتر بدو😂 با خودم گفتم حالا اگر من را اینجا دستگیر کنند چطور ثابت کنم که اغتشاشگر نبوده‌ام. ولی به خودم جواب دادم: سعی می‌کنم گیر نیفتم و اگر گیر بیفتم هم تیپ و قیافه‌ام، نشان می‌دهد که با آنها نبوده‌ام. در همین حین، گاز اشک‌آور و گلوله پلاستیکی شلیک کردند که فضا، آزاردهنده شد. بعضی از معترض‌ها موقع فرار، وقتی حدود صد متر از مأمورها دور می‌شدند، پشت خودروهای پارک شده یا تیر چراغ برق می‌ایستادند و به مأمورها فحش‌های رکیک می‌دادند. ماسک داشتم ولی کمی اشک از چشمانم جاری شد و آبریزش بینی پیدا کردم. حتی قسمتهای نازکِ پوست صورت شروع به سوزش کرد. با خودم فکر کردم با توجه به سابقه‌ی بیماری آسم، ممکن است مشکل تنفسی پیدا کنم ولی به خیر گذشت. در طول مسیر، سرِ خیابان جمالزاده، یک آقای سیگاری بود که دود سیگار را در دهانش جمع می‌کرد و به چشم افرادی که چشمشان می‌سوخت، فوت می‌کرد تا تأثیر گاز اشک‌آور از بین برود. گیر داده بود که باید به چشم تو هم فوت کنم. توی رودربایستی گیر کردم و ایستادم ولی موقع فوت کردنش، چشمانم را بستم😂 من از طرفی از تجمع‌کننده‌ها می‌ترسیدم که به خاطر ریش داشتنم خیال کنند که مأمورِ لباس شخصی هستم و بریزند سرم و لگدمال شوم. می‌توانستم به جای خیابان اصلی، از مسیرهای دورتر و خیابان‌های فرعی بروم که به تجمعات برخورد نکنم ولی کنجکاوی باعث شد در همان خیابان اصلی، مسیر خودم را با رعایت فاصله از کانون‌های جمعیت ادامه بدهم. البته رفتارم دقیقاً مثل یک رهگذرِ عادی بود یعنی اصلا کنجکاوانه به اطراف نگاه نمی‌کردم تا کسی فکر نکند که «این آقا مشغول شناسایی تجمع‌کننده‌ها است و ...». پایان عضویت در کانال قروقاطی @GgaroGhati https://eitaa.com/GgaroGhati