میان تمامی آن‌هایی که می‌بینم... دلخوش به "سلام" بر آستان جانانی هستم که حاضر و ناپیداست... چقدر حاضرید مهربان پدرم که نادیده، این‌همه مجذوبتان هستم... بی‌قرار دیدارتان... مشتاق بوییدنتان... چقدر نزدیکید صاحب من... که هر صبح، اول یاد معطرتان در خاطرم می‌آید و شهر دلم چراغان مهرتان می‌شود...