خسته‌ام به قدر و‌ وسعت معنای تمام این واژه… چون کوهی شکسته‌ام که سنگینی کوهی دگر را بر کول خود احساس می‌کند… گاه صدای شکستن اعماقم را در این فشار تنگاتنگ می شنوم و گاه می ترسم‌ از غلیان آتش فشانی که بخار جوشش آب‌هایش، هوای داغ کنونم را مملو گردانیده… دگر باز، معرکه‌ی اعتراف و التماس را بر من گشوده‌ای تا با تمام شکستن‌هایم بخوانمت؟! به قداست‌ِ انتظارِ منتظرانِ موعدت سوگند که مکتب الحسین (ع)، ما را برای سوختن در راه تو سال‌‌های پیش؛ آماده ساخته‌است.. رحمی کن که از صدای اندوه این روزهایم، حتی کهکشان‌های آسمان، رخت ماتم به خود گرفته‌اند… بی آنکه بخواهم، تمام آنچه در من است تو را می خواند؛ وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ‌ (شعرا:۸۰) و هرگاه بيمار شوم پس او مرا شفا مى‌دهد… ✍🏻فاطمه شکیب‌رخ @Ghalamzaniii