«از نسل سرآمد محور تا نسل گوشی محور» دوران ابتدایی دانش آموزی همیشه یکی از اساسی ترین موضوع های انشاء، انتخاب شغل آینده بود، بیشتر بچه ها قرار بود معلم یا دکتر با تخصص های گوناگون بشوند! وقتی کارمون به انتخاب رشته رسید، بالاترین شغل هر رشته گزینش مهم اکثر بچه ها بود، وقتی کار به انتخاب در دانشگاه رسید؛ هر چی قبول شدی مهم بود. اینهمه چرخش از علایق تصوری، که در برخی موارد از باید های اجتماعی برای برتر بودن نشات گرفته بود، برآمده از عدم خود شناسی دانش آموزانی بود که فقط سرآمد بودن را آموخته بودند، نه از استعدادها و‌ توانایی های خویش و نه از نیازهای جامعه برای مثمر بودن اطلاعی داشتند، به بیان دیگر اصلا چنین احساسی در فکر هم نمی گنجید که باید به نیاز اجتماع هم توجه شود. با همه این‌توصیفات، اما نسل ما یک فرق مهم با نسل امروز داشت و آن حضور مستمر در مساجد به عنوان پایگاه دوم آموزش بود که به تبع آن «پای منبر» نشستن را واجب می نمو‌د! این تفاوت آنقدر برجسته بود که آغاز بسیاری از تلنگرها در زندگی ما بشود و تعدیل کننده ی بسیاری از خود محوری های تربیتی ما باشد! تربیت مسجد محور، همان نقطه ی وصلی بود که امروز بین نسل نوجوان و جوان ما رو به رکود است، چرا که فضای مجازی اوقات فراغت آنان را پر کرده و دیگر احساس نیاز کمتری به حضور در مساجد می کنند! حتی در هنگام حضور کودکان و نوجوانان در مساجد، عموما آن ها پای منبر یافت نمی شوند، بلکه با همان ساحر روح و روان خویش مشغول بازی و یا وب گردی هستند! گاهی از خود سوال می کنم که آیا این نسل در پی همان شغل و رشته انتخابی نسنجیده نسل ما خواهند بود؟! به راستی برای نجات نوجوانان و کودکانی که گوشی همراه، آرامش اولیه زندگانی آنان شده، راهکاری فراگیر و قابل اجرا می توان یافت؟! و آیا برنامه ی مدونی برای برچیده شدن این تربیت ولنگار در اذهان مسئولان فرهنگی احساس خواهد شد؟! و در آخر اگر چه عزم جدی برای این بلای خانه مان سوز از جانب دست اندرکاران احساس نمی شود اما لازم است خانواده ها اندکی بیشتر در حوادث ناشی از گوشی محوری فرزندان، تامل داشته باشند و ایکاش متوجه عاقبت مسیر پیش روی این نسل باشند… فاطمه شکیب رخ @Ghalamzaniii